جمع واژۀ مفاءد، به معنی بابزن و آتشکاو. (آنندراج). جمع واژۀ مفأد و مفأده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مفأد و مفأده شود
جَمعِ واژۀ مِفاءَد، به معنی بابزن و آتشکاو. (آنندراج). جَمعِ واژۀ مفأد و مفأده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مفأد و مفأده شود
جمع واژۀ مائده. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مائده که به معنی خوان پرطعام باشد. (آنندراج) (غیاث). رجوع به مائده شود: از الوان موائد مطبخ خاص به قدر کفایت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 91) بلاها و سختیها. (منتهی الارب). دواهی. (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ مائده. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مائده که به معنی خوان پرطعام باشد. (آنندراج) (غیاث). رجوع به مائده شود: از الوان موائد مطبخ خاص به قدر کفایت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 91) بلاها و سختیها. (منتهی الارب). دواهی. (اقرب الموارد)
جمع واژۀ مکیده به معنی بدسگالی و بداندیشی. (غیاث). جمع واژۀ مکیده. (ناظم الاطباء) : به انواع مکائد تمسک می ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 432). و رجوع به مکاید شود جمع واژۀ مکود. رجوع به مکود شود
جَمعِ واژۀ مکیده به معنی بدسگالی و بداندیشی. (غیاث). جَمعِ واژۀ مکیده. (ناظم الاطباء) : به انواع مکائد تمسک می ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 432). و رجوع به مکاید شود جَمعِ واژۀ مکود. رجوع به مکود شود
جمع واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جمع واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جمع واژۀ مصید. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جمع واژۀ مصیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
جَمعِ واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جَمعِ واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جَمعِ واژۀ مِصْیَد. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جَمعِ واژۀ مِصْیَده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ مَصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
جمع واژۀ مفسده، به معنی بدی و تباهی. (آنندراج). فسادها. مفسده ها. (از ناظم الاطباء) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435). و رجوع به مفسده شود
جَمعِ واژۀ مفسده، به معنی بدی و تباهی. (آنندراج). فسادها. مفسده ها. (از ناظم الاطباء) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435). و رجوع به مفسده شود