معنی مفاسد - فرهنگ فارسی معین
معنی مفاسد
مفاسد((مَ س))
جمع مفسده، فسادها، مفسده ها
تصویر مفاسد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مفاسد
مفاسد
مفاسد
مفسده ها، بدی و تباهی ها، سبب فساد و تباهی ها، جمعِ واژۀ مفسده
فرهنگ فارسی عمید
مفاسد
مفاسد
جَمعِ واژۀ مفسده، به معنی بدی و تباهی. (آنندراج). فسادها. مفسده ها. (از ناظم الاطباء) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435). و رجوع به مفسده شود
لغت نامه دهخدا
تفاسد
تفاسد
بریدن ارحام را. یقال: تفاسدوا، ای قطعوا الارحام. (منتهی الارب) (از آنندراج). بریدن ارحام و قطعرحم کردن. (ناظم الاطباء). بریدن و قطع ارحام: تفاسدالقوم، تدابروا و قطعوالارحام. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
متفاسد
متفاسد
قطع رحم نماینده. (ناظم الاطباء). برنده ارحام را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاسد شود
لغت نامه دهخدا
مجاسد
مجاسد
جَمعِ واژۀ مُجَسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به مجسد شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.