- مغلولا
- بشکل مغلول غل و زنجیر بگردن و دست افکنده: (ماموران دولت آنان را مغلولا بپایتخت فرستادند)
معنی مغلولا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویژگی کسی که غل و زنجیر به گردنش انداخته شده، بسته شده
بندی به زنجیر کشیده، تشنه کسی که غل و زنجیر بگردن دستش بسته شده، سخت تشنه
بیشتر، هماره
مغلوب، آنکه بر وی چیره شده باشند، شکست خورده، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه
محلوله در فارسی مونث محلول آبیده مونث محلول جمع محلولات
جمع محلوله، آبیدگان جمع محوله (محلول)
برابر و هموار، نشان و علامت و رسم، محو شده
مونث مدلول جمع مدلولات
جمع مدلوله (مدلول)
در تازی نیامده آزار جگر (گویش هراتی) باریک بیماری مسلول بودن
مونث مسلول
معلوله در فارسی مونث معلول انگیخته مونث معلول، جمع معلولات. معلولین، جمع معلول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معلوله (معلول)، یا معلولات اربعه. چهار معلول مقابل علل اربعه معلولات اربعه عبارتند از: مصنوعات بشری باشد، مصنوعات و موجودات نفسانی بسیطه که افلاک و کواکب و عناصر اربعه باشند، موجودات روحانی الهی که هیولی و صورت مجرده و نفس و عقل باشد، یا معلولات قاهره. مرادانوار قاهره است
بر حسب تداول و عادت
مغلوبه در فارسی مونث مغلوب کالیده شکست یافته، در هم آویخته مونث مغلوب: (اسکندر از همه شاهان هخامنشی از حیث رفتار با ملل مغلوبه عقب است) (ایران باستان ج 1943: 2) یا جنگ مغلوبه. جنگی که دو طرف متخاصم در هم ریزند و بهم آویزند
Normally, Ordinarily, Usually
normalmente, ordinariamente, geralmente
normalnie, zwykle, zazwyczaj
обычно , обычно
зазвичай , зазвичай , зазвичай
normaal, gewoonlijk, meestal
normalerweise
normalmente, ordinariamente, generalmente
normalement, ordinairement, habituellement
normalmente, ordinariamente, solitamente
सामान्य रूप से , सामान्य रूप से , आमतौर पर
সাধারণত , সাধারণত , সাধারণত
biasanya
genellikle
kwa kawaida
通常地 , 通常
通常 , 通常は , 通常