جدول جو
جدول جو

معنی مغتلف - جستجوی لغت در جدول جو

مغتلف
نیام یابنده
تصویری از مغتلف
تصویر مغتلف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مختلف
تصویر مختلف
درهم، گوناگون، ناهمسان، ناهمگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
جورواجور، گوناگون، اختلاف کننده، ویژگی آنچه یا آنکه پیوسته می آید و می رود، برای مثال کاین سیل متّفق بکند روزی این درخت / واین باد مختلف بکشد روزی این چراغ (سعدی۲ - ۴۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
اختلاف کننده، ناهموار، ناموافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغترف
تصویر مغترف
آب برگیرنده: به مشت بمشت آب بر دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
یگاننده، یگانگاه یگانسته ساز وار محل اجتماع مجتمع: و اگرچ در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آنک در متعارف ارواح بمعهد آفرینش رفتست و در سابق حال بموتلف جواهر فطرت افتاده دیگر چیزی نداریم... الفت گیرنده سازوار: از عشق گردون موتلف بی عشق اختر منخسف از عشق گشته دال الف بی عشق الف چون دالها. (دیوان کبیر 5: 1) مجتمع گشته و سازواری نموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
((مُ تَ لِ))
گوناگون، جورواجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موتلف
تصویر موتلف
هنگام الفت گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
Different, Various
دیکشنری فارسی به انگلیسی
verschieden, verschiedene
دیکشنری فارسی به آلمانی
различный , различные
دیکشنری فارسی به روسی
різний , різні
دیکشنری فارسی به اوکراینی
verschillend, verschillende
دیکشنری فارسی به هلندی
अलग , विभिन्न
دیکشنری فارسی به هندی
বিভিন্ন , বিভিন্ন
دیکشنری فارسی به بنگالی
不同的 , 各种的
دیکشنری فارسی به چینی
שׁוֹנֶה , שונה
دیکشنری فارسی به عبری
ต่าง , ต่างๆ
دیکشنری فارسی به تایلندی
مختلفٌ , متفاوتٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متلف
تصویر متلف
کسی که چیزی را ضایع و نابود می کند، تلف کننده، اسراف کننده
فرهنگ فارسی عمید
مرگ، بیابان، مرگجای جای مرگ تباه کننده از میان برنده به باد دهنده تلف کننده تباه کننده جمع متلفین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلف
تصویر متلف
((مُ لِ))
تلف کننده، تباه کننده، جمع متلفین
فرهنگ فارسی معین