- مغتلف
- نیام یابنده
معنی مغتلف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درهم، گوناگون، ناهمسان، ناهمگون
جورواجور، گوناگون، اختلاف کننده، ویژگی آنچه یا آنکه پیوسته می آید و می رود، برای مثال کاین سیل متّفق بکند روزی این درخت / واین باد مختلف بکشد روزی این چراغ (سعدی۲ - ۴۷۷)
اختلاف کننده، ناهموار، ناموافق
آب برگیرنده: به مشت بمشت آب بر دارنده
یگاننده، یگانگاه یگانسته ساز وار محل اجتماع مجتمع: و اگرچ در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آنک در متعارف ارواح بمعهد آفرینش رفتست و در سابق حال بموتلف جواهر فطرت افتاده دیگر چیزی نداریم... الفت گیرنده سازوار: از عشق گردون موتلف بی عشق اختر منخسف از عشق گشته دال الف بی عشق الف چون دالها. (دیوان کبیر 5: 1) مجتمع گشته و سازواری نموده
هنگام الفت گرفتن
Different, Various
diferente, vários
verschieden, verschiedene
inny, różne
различный , различные
різний , різні
verschillend, verschillende
diferente, varios
différent, divers
diverso, vari
अलग , विभिन्न
বিভিন্ন , বিভিন্ন
berbeda, berbagai
farklı, çeşitli
다른 , 다양한
不同的 , 各种的
違う , 様々な
שׁוֹנֶה , שונה
tofauti, mbalimbali
ต่าง , ต่างๆ
مختلفٌ , متفاوتٌ
مختلف
کسی که چیزی را ضایع و نابود می کند، تلف کننده، اسراف کننده
مرگ، بیابان، مرگجای جای مرگ تباه کننده از میان برنده به باد دهنده تلف کننده تباه کننده جمع متلفین