- مغبون
- گول خورده در معامله، فریب خورده در خرید و فروش
معنی مغبون - جستجوی لغت در جدول جو
- مغبون
- فریب خورده در خرید و فروخت و زیان رسیده
- مغبون ((مَ))
- فریب خورده در خرید و فروش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغبون شدن فریب خوردن (در معامله و غیره)
مونث مغبون
کسی که بر او غبطه بخورند
تباه خرد، تباه اندام جامه در نوشته و دوخته، طعام پنهان کرده و ذخیره نهاده برای روزهای سختی، سبب خفیفی که در اول رکن باشد اسقاط حرف ساکن آن کرده شود چنانکه از فا در فاعلاتن الف بیندازند فعلاتن شود
آب اندک، بر جای مانده: مرد
رشک برده کسی که بر او غبطه برند رشک برده
هیز، مخنث
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
جامه در نوشته و دوخته، طعام پنهان کرده و ذخیره نهاده برای روزهای سختی، در علم عروض سبب خفیفی که در اول رکن باشد اسقاط حرف ساکن آن کرده شود چنان که از «فا» در فاعلاتن «الف» بیندازند «فعلاتن» شود
خبن، پنهان
زیر بغل، تنلای: هر بخش تن که تا شدنی باشد چون کشاله ران بغل، بیخ ران، جمع مغابن
جمع مغبون در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)