مغزاها، مقصودها، مراد ها، مربوط به مغز ها، باریکه های از پارچه که در کناره های یخه یا سر آستین یا میان دو لبه های دوختنی بگذارند ها و بدوزند، جمع واژۀ مغزا
مغزاها، مقصودها، مراد ها، مربوط به مغز ها، باریکه های از پارچه که در کناره های یخه یا سر آستین یا میان دو لبه های دوختنی بگذارند ها و بدوزند، جمعِ واژۀ مغزا
با دوست بازی کردن. (المصادرزوزنی). سخن گفتن با زنان و عشقبازی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : غازلت المراءه مغازله و غازلتنی، عشقبازی کردم با آن زن و سخن گفتم با وی و او مرا عشقبازی کرد و سخن گفت. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود، به چهل نزدیک گردیدن. یقال غازل الأربعین. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
با دوست بازی کردن. (المصادرزوزنی). سخن گفتن با زنان و عشقبازی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : غازلت المراءه مغازله و غازلتنی، عشقبازی کردم با آن زن و سخن گفتم با وی و او مرا عشقبازی کرد و سخن گفت. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود، به چهل نزدیک گردیدن. یقال غازل الأربعین. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ابوالحسن محمد بن حسین بن معاذ نیشابوری، او از حسین بن فضل بلخی و از تمام استماع کرد و ابوسعید بن ابی بکر بن ابی عثمان از وی روایت دارد. به سال 335 درگذشت. (از معجم البلدان)
ابوالحسن محمد بن حسین بن معاذ نیشابوری، او از حسین بن فضل بلخی و از تمام استماع کرد و ابوسعید بن ابی بکر بن ابی عثمان از وی روایت دارد. به سال 335 درگذشت. (از معجم البلدان)
مغارله و مغارلت در فارسی: همکامی کامستانی عشقبازی کردن معاشقه کردن، عشقبازی: (از صباح تا رواح با صباح بمغازله و معانقه میگذشت) (لباب الالباب. نف. 52)، جمع مغازلات
مغارله و مغارلت در فارسی: همکامی کامستانی عشقبازی کردن معاشقه کردن، عشقبازی: (از صباح تا رواح با صباح بمغازله و معانقه میگذشت) (لباب الالباب. نف. 52)، جمع مغازلات