جدول جو
جدول جو

معنی معنت - جستجوی لغت در جدول جو

معنت
(مُ نَ)
استخوان پیوندپذیرفتۀ بازشکسته. (منتهی الارب). استخوان پیوندپذیرفته بعد شکسته. (آنندراج). استخوان شکسته شده بعد از پیوند پذیرفتن. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکنت
تصویر مکنت
توانگری، قدرت، توانایی، نیرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیت
تصویر معیت
با هم بودن، همراه بودن، همراهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعنت
تصویر تعنت
عیب جویی و سخت گیری کردن، خواری و مشقت کسی را خواستن، آزار رسانیدن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معنا
تصویر معنا
معنی، مقصود، مفهوم و مضمون کلام، مطلب، موضوع، باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معنی
تصویر معنی
مقصود، مفهوم و مضمون کلام، مطلب، موضوع، باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضنت
تصویر مضنت
آنچه به آن بخل ورزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معونت
تصویر معونت
کمک کردن، مساعدت، یاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعنت
تصویر متعنت
آنکه طعنه می زند، عیب جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معرت
تصویر معرت
بدی، عیب، رنج و سختی، آزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملعنت
تصویر ملعنت
آنچه موجب لعن شود، شرارت، پلیدی، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معونت
تصویر معونت
یاری کردن کمک کردن، یاری مدد
فرهنگ لغت هوشیار
بدی زشتی عیب: و اگر در کاری خوض کند که عاقبت و خیم و خاتمت مکوره دارد و شر و مضرت و فساد و معرت آن بملک اوباز گردد، گناهکار بد و زشت، آزار رنج سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنت
تصویر مکنت
پوشاننده، حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملعنت
تصویر ملعنت
محل قضای حاجت جای تغوط، آنچه موجب لعن شود، بد ذاتی شیطنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنا
تصویر معنا
بنگرید به معنی رسم الخط فارسی برای معنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنب
تصویر معنب
مویز آرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنی
تصویر معنی
قصد کرده شده، مقصود از سخن، مراد، منظور، تفسیر، تاویل، مفاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت
تصویر محنت
بلا، آفت، بلیه، گرفتاری، فتنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معیت
تصویر معیت
همراهی، صحابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مظنت
تصویر مظنت
بنگرید به مظنه مظنه: در کشف نقاب شبهت و رفع حجاب شک و مظنت
فرهنگ لغت هوشیار
آکجوی نکوهنده جوینده سهو و خطای دیگری عیب گیرنده سرزنش کننده: ... تا هر نا محرم نا اهلی با سرار قدم بینانگردد و دست هر متعنتی بدریافت آن نرسد جمع متعنتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعنت
تصویر لعنت
نفرین، رجم، عذاب، دشنام
فرهنگ لغت هوشیار
آکجویی خرده گیری خرده گرفتن عیب جستن گناه جستن، خواری و مشقت کسی را خواستار شدن، خرده گیری عیب جویی، جمع تعنتات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنت
تصویر تعنت
((تَ عَ نُّ))
خواری و مشقت کسی را خواستن، عیب جویی کردن از کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لعنت
تصویر لعنت
((لَ نَ))
نفرین، دشنام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعنت
تصویر متعنت
((مُ تَ عَ نِّ))
آزاررسان، آزار دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محنت
تصویر محنت
((مِ نَ))
رنج، سختی، زحمت، جمع محن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معرت
تصویر معرت
((مَ عَ رَّ))
بدی، زشتی، گناه کار بد و زشت، رنج، سختی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معیت
تصویر معیت
((مَ یَّ))
همراهی، مشارکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معونت
تصویر معونت
((مَ نَ))
کمک کردن، یاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معنی
تصویر معنی
((مَ))
مقصود، مراد، مفهوم، کلام، حقیقت، مطلب، موضوع، باطن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محنت
تصویر محنت
درد، رنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معنی
تصویر معنی
چم، آرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لعنت
تصویر لعنت
نفرین، فرنه
فرهنگ واژه فارسی سره