جدول جو
جدول جو

معنی معمولاً - جستجوی لغت در جدول جو

معمولاً
(نُ رِ بَ تَ)
برحسب معمول. عادهً. بنا به عادت. برحسب تداول
لغت نامه دهخدا
معمولاً
((مَ لَ نْ))
به طور معمول، طبق معمول
تصویری از معمولاً
تصویر معمولاً
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معقولات
تصویر معقولات
اموری که به وسیلۀ عقل ادراک می شود
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
دهی از دهستان بالاگریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ تَ)
بی شغل و بدون کار و منصب. (ناظم الاطباء). و رجوع به معزول شود
لغت نامه دهخدا
جمع معقوله، خردیکان جمع معقوله (معقول) : پسندیده های عقل (سخن و غیره)، آنچه بعقل ادراک شود مقابل محسوسات: ... که در مدارج موجودات ومعارج معقولات بعد ازنبوت - که غایت مرتبه انسانی است - هیچ مرتبه ورای پادشاهی نیست. یا معقولات اولی. اشیایی که مصداق خارجی داشته باشند و اولین متصور باشند مانند: انسان و حیوان که موجود در خارجند ومتصور شوند. بالحمله معقولات اولی عبارت از تصورات اولیه از اشیا اند که آن تصورات در ذهن است و لیکن منشا و مصداق آنها در خارج است و معقولات ثانیه کلیات اند که از امور ذهنی انتزاع شده اند و منشاآنها همان ذهن است و بعبارت دیگر اموری هستند که عروض آنها بر معروضات خود در عقل است مانند کلیت و جزئیت که در موطن عقل عارض بر کلی و جزئی شوند و کلی و جزئی خود از امور عقلی اند لیکن تصور انسان و حیوان چنین نیست یعنی آن صور (از انسان و حیوان) در ذهن اند و لیکن منشاو مبدا ومصداق آنها که حیوان و انسان باشد خارج است
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به معموله انجامیده ها رواگ ها ساخته ها جمع معموله (معمول) عمل شده ها، متداولات، مصنوعات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معلوله (معلول)، یا معلولات اربعه. چهار معلول مقابل علل اربعه معلولات اربعه عبارتند از: مصنوعات بشری باشد، مصنوعات و موجودات نفسانی بسیطه که افلاک و کواکب و عناصر اربعه باشند، موجودات روحانی الهی که هیولی و صورت مجرده و نفس و عقل باشد، یا معلولات قاهره. مرادانوار قاهره است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
بر حسب تداول و عادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محمولات
تصویر محمولات
جمع محموله، بارها جمع محموله (محمول) بار برداشته شده ها، بار ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمولات
تصویر متمولات
جمع متموله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
بیشتر، هماره
فرهنگ واژه فارسی سره
طبق معمول، حسب معمول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
عادةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
Normally, Ordinarily, Usually
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normalement, ordinairement, habituellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
зазвичай , зазвичай , зазвичай
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
通常 , 通常は , 通常
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normalmente, ordinariamente, geralmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normalnie, zwykle, zazwyczaj
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
عام طور پر , عمومی طور پر , عموماً
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
โดยปกติ , โดยปกติ , โดยปกติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
בדרך כלל , בדרך כלל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
通常地 , 通常
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normaal, gewoonlijk, meestal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
kwa kawaida
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
보통
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
genellikle
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
biasanya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
সাধারণত , সাধারণত , সাধারণত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
обычно , обычно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normalmente, ordinariamente, solitamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normalmente, ordinariamente, generalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
normalerweise
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
सामान्य रूप से , सामान्य रूप से , आमतौर पर
دیکشنری فارسی به هندی