جدول جو
جدول جو

معنی معمولاً

معمولاً((مَ لَ نْ))
به طور معمول، طبق معمول
تصویری از معمولاً
تصویر معمولاً
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معمولاً

معمولاً

معمولاً
برحسب معمول. عادهً. بنا به عادت. برحسب تداول
لغت نامه دهخدا

معمولات

معمولات
بنگرید به معموله انجامیده ها رواگ ها ساخته ها جمع معموله (معمول) عمل شده ها، متداولات، مصنوعات
فرهنگ لغت هوشیار

معمولان

معمولان
دهی از دهستان بالاگریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

معزولاً

معزولاً
بی شغل و بدون کار و منصب. (ناظم الاطباء). و رجوع به معزول شود
لغت نامه دهخدا