حضرت معصومه، لقب فاطمه دختر حضرت موسی بن جعفر (ع) است و مزار او در قم زیارتگاه شیعیان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فاطمه دختر موسی بن جعفر شود
حضرت معصومه، لقب فاطمه دختر حضرت موسی بن جعفر (ع) است و مزار او در قم زیارتگاه شیعیان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فاطمه دختر موسی بن جعفر شود
چیزی به سال فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). سالیانه کردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). معاملۀ سالیانه و در حدیث است، و نهی عن المعاومه. (از اقرب الموارد). معاملۀ سالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آن خرمابن که سالی بار آرد وسالی نیارد. (تاج المصادر بیهقی). سال بر شدن خرمابن و جز آن. (منتهی الارب). یک سال بار دادن خرمابن و یک سال ندادن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به یک سال مزدور گرفتن کسی را مانند مشاهره که به یک ماه اجیر کردن است. (از اقرب الموارد)
چیزی به سال فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). سالیانه کردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). معاملۀ سالیانه و در حدیث است، و نهی عن المعاومه. (از اقرب الموارد). معاملۀ سالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آن خرمابن که سالی بار آرد وسالی نیارد. (تاج المصادر بیهقی). سال بر شدن خرمابن و جز آن. (منتهی الارب). یک سال بار دادن خرمابن و یک سال ندادن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به یک سال مزدور گرفتن کسی را مانند مشاهره که به یک ماه اجیر کردن است. (از اقرب الموارد)
گروهی از خوارج عجارده که در اصول عقاید با فرقۀ حازمیه یکسانند جز آنکه این گروه گویند که مؤمن کسی است که خدای تعالی را به جمیع اسماء و صفاتش بشناسد و چنانچه برخلاف این باشد او را مؤمن نگویند بلکه باید چنین کسی را جاهل نامید و گویند افعال بندگان مخلوق آفریدگار جهان است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از خوارج عجارده اند و نزد آنان مؤمن کسی است که خدای را با تمام صفات شناسد. (فرهنگ علوم نقلی سجادی)
گروهی از خوارج عجارده که در اصول عقاید با فرقۀ حازمیه یکسانند جز آنکه این گروه گویند که مؤمن کسی است که خدای تعالی را به جمیع اسماء و صفاتش بشناسد و چنانچه برخلاف این باشد او را مؤمن نگویند بلکه باید چنین کسی را جاهل نامید و گویند افعال بندگان مخلوق آفریدگار جهان است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از خوارج عجارده اند و نزد آنان مؤمن کسی است که خدای را با تمام صفات شناسد. (فرهنگ علوم نقلی سجادی)
رحم معقومه، رحم بسته که قبول نکند آبستنی. (منتهی الارب). زهدان بسته و نازا که قبول آبستنی نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقیمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عقیمه شود
رحم معقومه، رحم بسته که قبول نکند آبستنی. (منتهی الارب). زهدان بسته و نازا که قبول آبستنی نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقیمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عقیمه شود
تأنیث مظلوم. زن ظلم شده و ستم رسیده. (ناظم الاطباء) ، زن با شرم و حیا و با حلم. (ناظم الاطباء) ، ارض مظلومه، زمین که گاهی پیش از این کنده نشده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زمینی که در آن چاه یا حوض کنده باشند که پیش از آن هرگز آن را حفر نکرده باشند. (از اقرب الموارد). زمینی که هرگز آن رانکنده باشند آنگاه آن را بکنند. (از محیطالمحیط)
تأنیث مظلوم. زن ظلم شده و ستم رسیده. (ناظم الاطباء) ، زن با شرم و حیا و با حلم. (ناظم الاطباء) ، ارض مظلومه، زمین که گاهی پیش از این کنده نشده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زمینی که در آن چاه یا حوض کنده باشند که پیش از آن هرگز آن را حفر نکرده باشند. (از اقرب الموارد). زمینی که هرگز آن رانکنده باشند آنگاه آن را بکنند. (از محیطالمحیط)