معنی معلوم
معلوم
((مَ))
آشکار شده، دانسته شده، کنایه از زر و درم و دینار
تصویر معلوم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با معلوم
معلوم
معلوم
دانسته، آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
معلوم
معلوم
مقابلِ مجهول، دانسته، دریافت شده، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
معلوم
معلوم
دانسته شده، هویدا، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
معلوم
معلوم
Known
دیکشنری فارسی به انگلیسی
معلوم
معلوم
conhecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
معلوم
معلوم
bekannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
معلوم
معلوم
znany
دیکشنری فارسی به لهستانی
معلوم
معلوم
известный
دیکشنری فارسی به روسی
معلوم
معلوم
відомий
دیکشنری فارسی به اوکراینی