- معلن
- آشکار کننده
معنی معلن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشان زد
آموزگار
آونگان، آویزان
آشکارتر هویداتر
آویخته شده، آویزان
معلق زدن: از زمین به هوا جستن و چرخ خوردن به طوری که سر به طرف زمین آید و به سرعت راست شود
معلق زدن: از زمین به هوا جستن و چرخ خوردن به طوری که سر به طرف زمین آید و به سرعت راست شود
یاری کننده، یار، مددکار
تعلیم داده شده، آموخته شده
بیان کنندۀ علت، علت آورنده
مخصوص و مقرر شده، مشخص، معلوم
جای علف خوردن چهارپایان، آخور
برافراشته، بلند شده، بلندمرتبه
تعلیم دهنده، آموزاننده، آموزگار
معلا، برافراشته، بلند شده، بلندمرتبه
آنچه دلیل و علت دارد، تعلیل شده، علت دار
جاری، روان، آب چشمه که بر روی زمین جاری شود
کسی که از فربهی گوشت های شکمش بر روی هم افتاده باشد
مرکز چیزی، در علم زمین شناسی جا و مرکز فلزات و سنگ ها که در زیر یا روی زمین به طور طبیعی انباشته شده، کان
بلند، رفیع، برافراشته
نقشدار و مخطط، نگار کرده، نگارین، نشاندار آگاه کننده، تعلیم کننده، آموزنده، آموزگار، مدرس تعلیم داده شده و آداب آموزانیده شده، تعلیم وپند داده شده
دارای علت و سبب، علت دار
آویخته شده، آویزان
دست آموز: پرندگان جانوران، نشان کرده نشان یافته علف دان ستور از چوب و جز آن آخور: نه چون گله در رمه گوسفندانیم که مجمع و مضجع بیکجای دارند و گروه گروه در یک مرعی و معلف با هم چرند، علف
رسم الخط فارسی برای معلی. معلات (معلاه)، بلندی قدر شرف بزرگواری، جمع معالی (این مفرد در فارسی مستعمل نیست)
فربه گوشتالود شکمدار آنکه از فربهی شکمش دارای چین و نورد باشد: نماز شامگاهی گشت صافی ز روی آسمان ابر معکن. (منوچهری)
گند زای بدبو گرداننده، در مخزن الادویه آمده: دوایی را گویند که بحرارت غریبه خود فاسد گرداند مزاج عضو را و رطوبات و ارواح آینده بسوی آن را متعفن گرداند و تمام آنرا بتحلیل برد و باقی را قابل اینکه بگردند جزو عضو نگرداند مانند زرنیخ (انتهی) هر ماده ای که موجب سلب حیات جزئی از یک بافت بشود و تولید نکروز کند
آغل: نزدیک آب خوابگاه شتر، آغل گوسفند نزدیک آب، جمع معاطن
مقرر، مخصوص و مقرر کرده شده، ثابت یاری دهنده، مددکار و یاور
جایباش جایگاه جایگاه جای باش منزل: قومی همه جا معان معنی دلشان همه جا معان معنی. (مقدمه لباب الالباب)
اصل و مرکز هر چیزی، جمع آن معادن است
((مَ دَ یا دِ))
فرهنگ فارسی معین
مرکزچیزی، جایی در زیر یا روی زمین که در آن فلزات یا سنگ های مخصوص انباشته شده، جمع معادن