معنی معلن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با معلن
معلن
- معلن
- آشکارکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آشکارکننده و فاش کننده و شایعکننده. (ناظم الاطباء). اعلان کننده. و رجوع به اعلان شود
لغت نامه دهخدا
معلق
- معلق
- آویخته شده، آویزان
معلق زدن: از زمین به هوا جستن و چرخ خوردن به طوری که سر به طرف زمین آید و به سرعت راست شود
فرهنگ فارسی عمید