امر معضل، کار بی بیرون شو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سخت دشوار. مشکل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار دشوار و فرو بسته. (از اقرب الموارد) : و این معضل ترا چگونه دست دهد و این مشکل به کدام شکل روی نماید. (سندبادنامه ص 70). تا اگر مهمی پیش آید یا معضلی روی نماید بدین نامها دفع و رفع آن کنی. (سندبادنامه ص 228) ، زنی که بچه آوردن بر او دشوار باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجه و غیرها. ج، معاضیل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد قوی و استوارخلقت و منه فی صفته صلی اﷲ علیه و آله: انه کان معضلا ای موثق الخلق. (منتهی الارب). مرد قوی و استوارخلقت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد زیرک. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سخت و شدید القبح. (منتهی الارب) (آنندراج). شدید القبح. (اقرب الموارد) ، داء معضل، بیماری درمان ناپذیر. (از اقرب الموارد)
امر معضل، کار بی بیرون شو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سخت دشوار. مشکل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار دشوار و فرو بسته. (از اقرب الموارد) : و این معضل ترا چگونه دست دهد و این مشکل به کدام شکل روی نماید. (سندبادنامه ص 70). تا اگر مهمی پیش آید یا معضلی روی نماید بدین نامها دفع و رفع آن کنی. (سندبادنامه ص 228) ، زنی که بچه آوردن بر او دشوار باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجه و غیرها. ج، معاضیل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد قوی و استوارخلقت و منه فی صفته صلی اﷲ علیه و آله: انه کان معضلا ای موثق الخلق. (منتهی الارب). مرد قوی و استوارخلقت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد زیرک. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سخت و شدید القبح. (منتهی الارب) (آنندراج). شدید القبح. (اقرب الموارد) ، داء معضل، بیماری درمان ناپذیر. (از اقرب الموارد)
ارض معضه، کثیر العض. (مهذب الاسماء). زمینی که در آن عض فراوان باشد. (ناظم الاطباء). یقال مکان معض و ارض معضه. (محیط المحیط). و رجوع به معض ّ و عض شود
ارض معضه، کثیر العض. (مهذب الاسماء). زمینی که در آن عض فراوان باشد. (ناظم الاطباء). یقال مکان معض و ارض معضه. (محیط المحیط). و رجوع به مُعِض ّ و عض شود