جدول جو
جدول جو

معنی معصوم - جستجوی لغت در جدول جو

معصوم
(دخترانه و پسرانه)
بی گناه و پاک
تصویری از معصوم
تصویر معصوم
فرهنگ نامهای ایرانی
معصوم
بیگناه
تصویری از معصوم
تصویر معصوم
فرهنگ واژه فارسی سره
معصوم
بازداشته شده از گناه، کسی که در عمر خود گناه نکرده باشد
تصویری از معصوم
تصویر معصوم
فرهنگ فارسی عمید
معصوم
کسی که در مدت عمر خود گناه نکرده باشد
تصویری از معصوم
تصویر معصوم
فرهنگ لغت هوشیار
معصوم
((مَ))
بی گناه، نگاه داشته شده از گناه
تصویری از معصوم
تصویر معصوم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معصومه
تصویر معصومه
(دخترانه)
مؤنث معصوم، بی گناه و پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معصومی
تصویر معصومی
در تازی نیامده بیگناهی بی آلایشی معصوم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
معصومه در فارسی مونث معصوم: نامویه، نامی تازی برای زنان مونث معصوم، نامی است از نامهای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معصومه
تصویر معصومه
زن معصوم، بازداشته شده از گناه، آنکه در عمر خود گناه نکرده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معلوم
تصویر معلوم
دانسته، آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معدوم
تصویر معدوم
نیست شده، نیست و نابود، گم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معلوم
تصویر معلوم
مقابل مجهول، دانسته، دریافت شده، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معلوم
تصویر معلوم
دانسته شده، هویدا، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
سخت گرسنه، شمشیر تاز (تاز لطیف)، نیک اندام: مرد، سر بند بسته عصابه بسته. سربند بسته، عصب آنست که لام مفاعلتن را ساکن گردانند و مفاعیلن بجای آن بنهند و مفاعیلن چون از مفاعلتن منشعب باشد آنرا معصوب خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معدوم
تصویر معدوم
نیست و نابود و چیزی که موجود نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معدوم
تصویر معدوم
نیست شده، نیست و نابود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معلوم
تصویر معلوم
((مَ))
آشکار شده، دانسته شده، کنایه از زر و درم و دینار
فرهنگ فارسی معین