ستاره ای است سوای کهکشان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ستاره ای است فروسوی مجره یا فراسوی آن در ناحیۀ قطب شمال که در آن ستارگان بسیار است. (از معجم متن اللغه)
ستاره ای است سوای کهکشان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ستاره ای است فروسوی مجره یا فراسوی آن در ناحیۀ قطب شمال که در آن ستارگان بسیار است. (از معجم متن اللغه)
خوی آور خی آور خوانده می شود در تازی: می رگدار در پارسی به می آمیخته با آب گفته می شود در فارسی: غاز مغازی گونه ای کاشیکاری می رگدار گشن نژاده مرد کم گوشت و لاغر، شرابی که با اندکی آب مخلوط شده، قسمی کاشی مرکب از قطعات مختلف ریز ریز که آنها را برحسب نقش مورد نظر بریده و کنار هم قرار دهند. آنچه که تولید عرق کند عرق آور خوی آور، دارویی که بحرارت وتلطیف و ترقیق خود رطوبات محتبس در جلد واعضا قریب بدان را بوسیله عرق دفع سازد
خوی آور خی آور خوانده می شود در تازی: می رگدار در پارسی به می آمیخته با آب گفته می شود در فارسی: غاز مغازی گونه ای کاشیکاری می رگدار گشن نژاده مرد کم گوشت و لاغر، شرابی که با اندکی آب مخلوط شده، قسمی کاشی مرکب از قطعات مختلف ریز ریز که آنها را برحسب نقش مورد نظر بریده و کنار هم قرار دهند. آنچه که تولید عرق کند عرق آور خوی آور، دارویی که بحرارت وتلطیف و ترقیق خود رطوبات محتبس در جلد واعضا قریب بدان را بوسیله عرق دفع سازد