جدول جو
جدول جو

معنی معجزه - جستجوی لغت در جدول جو

معجزه
امر خارق العاده از سوی پیامبران که دیگران از انجام مانند آن عاجز باشند
فرهنگ فارسی عمید
معجزه
امری خارق العاده که دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند
تصویری از معجزه
تصویر معجزه
فرهنگ لغت هوشیار
معجزه
((مُ جِ زِ))
امر خارق العاده مخصوص پیامبران که دیگران توانا به انجام آن نباشند، جمع معجزات
فرهنگ فارسی معین
معجزه
شگفتی، ورچ، فرجود
تصویری از معجزه
تصویر معجزه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معجزه آسا
تصویر معجزه آسا
معجزه گونه، معجزه مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجزه
تصویر عجزه
عاجز، سست، ناتوان، خسته، درمانده، ویژگی آنکه عضوی از اعضای بدنش ناقص و معیوب باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معجز
تصویر معجز
معجزه، عاجز کننده
فرهنگ فارسی عمید
ورچ آسا معجزه مانند معجزه گونه. یا بطور معجزه آسا. بطرزی شبیه بمعجزه: بطور معجزه آسا از حریق نجات یافت
فرهنگ لغت هوشیار
معجمه در فارسی مونث معجم بنگرید به معجم مونث معجم: رفع ابهام شده ازاله التباس گردیده، مرتب بترتیب حروف تهجی، حرف منقوط نقطه دار مانند: ز ذ ش مقابل مهمله. یا حروف معجمه. حروف نقطه دار حروف تهجیحروف الفبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منجزه
تصویر منجزه
مونث منجز
فرهنگ لغت هوشیار
ته تغاری واپسین فرزند، دیر زاد فرزند که در پیری زای آوران زاده می شود، جمع عاجز، ناتوانان بی دست و پایان جمع عاجز ناتوانان ضعیفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معجز
تصویر معجز
عاجز کننده، درمانده کننده، اعجاز کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تولید معجزه ایجاد معجزه: بر بط نگر آبستن و نالنده چو مریم زاینده روحی که کند معجزه زایی. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معجزه زایی
تصویر معجزه زایی
ورچ زایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معجمه
تصویر معجمه
((مُ جَ مَ یا مِ))
رفع ابهام شده، ازاله التباس گردیده، مرتب به ترتیب حروف تهجی، حرف منقوط، نقطه دار. مانند، ز، ذ، ش، مقابل مهمله، حروف، حروف نقطه دار. حروف تهجی، حروف الفبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معجز
تصویر معجز
((مُ جِ))
عاجزکننده، اعجاز آورنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معجزه آسا
تصویر معجزه آسا
Miraculous
دیکشنری فارسی به انگلیسی