- معجزات
- جمع معجز معجزه، ورچ ها
معنی معجزات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سزا، شکنجه، پادافره
زمینه ها، بایسته ها
کاستی ها
جمع اعجاز
جمع تعجب
جمع تنجز
جمع واژۀ معلقه، بلاتکلیف، در علوم ادبی هر یک از هفت قصیده ای که در زمان جاهلیت از دیوار کعبه آویخته بودند
سختی ها و دشواری ها، معضله
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
با هم دشمنی کردن، دشمن یکدیگر شدن
مقابل شدن، رو به رو شدن، برابر بودن
فرشتگان روز و شب، تسبیحات پشت سر یکدیگر
سختی کشیدن، رنج دیدن، کشمکش داشتن، رنجاندن
چیزی را دست به دست دادن، به هم بخشیدن، عطا کردن، به کسی خدمت کردن
مفازه ها، بیابانهای بی آب و علف، جمع واژۀ مفازه
بلند کردن، بلند قرار دادن، در بلندی با کسی معارضه کردن
جمع مبرزه، هویدا ها آشکار ها، جمع مبرزه، سر آمدان جمع مبرزه، جمع مبرزه
جمع متجزیه، پاز پارگان تار تاران جمع متجزیه
جزا و پاداش نیکی و یا بدی دادن
جمع مجوزه، جمع مجوزه
بذلت افکندن، رسوا کردن
جمع مرجحه، برتری دادگان جمع مرجحه، جمع مرجحه
جمع مشجره، تبار سروان جمع مشجره (مشجر)، کتبی که در آنها ضبط نسب سادات را بر سبیل تشجیر درج میکردند نسب نامه ها
عطا کردن
عداوت کردن و با کسی دشمنی نمودن
جمع معلمه، آموزندگان آتونان جمع معلمه
فرشتگان شب و روز، نیایش های دما دم جمع معقبه: فرشتگان شب و روز که گروهی پس از گروه دیگر آید، تسبیحهای پشت سرهم، شتران پس یکدیگر ایستاده بر حوض تا بنوبت آب خورند
جمع معظمه (معظم) : معظمات امور کارخانه سلطنت و پادشاهی و تعیین امرا و احکام و امثال ذلک در عهده تعویق و تاخیر بود، جمع معظمه (معظم)
جمع معمی، چیستان ها پردک ها کرتک ها جمع معمی
جمع معضله، دشواری ها جمع معضله (معضل) مشکلات دشواری. توضیح در تداول فارسی بفتح ضاد تلفظ شود. مسائل مشکل، و دشوار و فرو بسته
جمع معربه، تازی گشتگان تازی گشته ها تازیدگان جمع معربه (معرب)، جمع معربه (معرب)
رنج چیزی کشیدن
با کسی در بلندی نبرد کردن معارضه کردن در بلندی. معالات کردن، با کسی در بلندی نبرد کردن: و لشکری که بدان باروزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته
جمع معدله، کنج ها کنج های خانه تفنگ ها