جدول جو
جدول جو

معنی معتفد - جستجوی لغت در جدول جو

معتفد(مُ تَفِ)
در بربندنده بر خود و نخواهنده چیزی از کسی چندانکه بمیرد از گرسنگی و این در خشک سال می کنند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که در به روی خود بندد و از کسی چیزی نخواهد تا بمیرد از گرسنگی چنانکه در زمان جاهلیت معمول تازیان بود که در خشکسالی چنین می کردند. (ناظم الاطباء) ، گرونده و اعتماد کننده و یقین نماینده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اعتفاد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معتضد
تصویر معتضد
(پسرانه)
یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معتمد
تصویر معتمد
(پسرانه)
اعتماد کننده، نام یکی از خلفای عباسی که همزمان با لیث صفاری بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
عقیده مند، باعقیده، گرونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتمد
تصویر معتمد
کسی یا چیزی که به آن اعتماد کنند، کسی که مورد اعتماد واقع گردیده و کاری به او سپرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتضد
تصویر معتضد
یاری کننده، یاری گیرنده، دادخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
آنچه انسان به آن عقیده دارد، عقیده، اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده، عادت گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
عادت گیرنده، عادت گرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتمد
تصویر معتمد
اعتماد کرده شده، امین، ثقه، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
گرونده و اعتقاد کننده و یقین نماینده اعتقاد دارنده و باور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتضد
تصویر معتضد
دادخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
((مُ تَ قِ))
گرونده، باوردار، عقیده دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
((مُ))
کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معتضد
تصویر معتضد
((مُ تَ ض))
یاری کننده، یاری گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معتمد
تصویر معتمد
((مُ تَ مِ))
اعتمادکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معتمد
تصویر معتمد
((مُ تَ مَ))
کسی که مورد اعتماد است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
بنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
باورمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
Addicted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
dépendant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
중독된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
bağımlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
kecanduan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
আসক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
आदी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
dipendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
verslaafd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
adicto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
залежний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
зависимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
uzależniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
süchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
viciado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معتاد
تصویر معتاد
上瘾的
دیکشنری فارسی به چینی