معنی معتضد - فرهنگ فارسی معین
معنی معتضد
- معتضد((مُ تَ ض))
- یاری کننده، یاری گیرنده
تصویر معتضد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با معتضد
معتضد
- معتضد
- دادخواه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، یاری گیرنده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتضاد شود
لغت نامه دهخدا
معتمد
- معتمد
- اعتماد کننده، نام یکی از خلفای عباسی که همزمان با لیث صفاری بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی