جدول جو
جدول جو

معنی معاقله - جستجوی لغت در جدول جو

معاقله(قَ)
به خرد با کسی نبرد کردن. (تاج المصادر بیهقی). به خرد نبرد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) : عاقله معاقله فعقله، نبرد کرد او را در خرد پس اعقل و با خردتر از او بود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مساوات کردن، و منه الحدیث: المراءه تعاقل الرجل الی ثلث دیتها، ای تساویه یعنی زخم موضحۀ مرد و موضحۀ زن در کم از ثلث برابر است پس هرگاه دیت جنایت زن به ثلث رسد یا زاید شود دیت آن نصف دیت مرد گردد... (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مساوات کردن، الحدیث: المراءه تعاقل الرجل الی ثلث دیتها، ای تساویه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معامله
تصویر معامله
با هم داد و ستد کردن، خرید و فروش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقله
تصویر مناقله
با یکدیگر سخن گفتن، برای یکدیگر حکایت و روایت آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معادله
تصویر معادله
برابر کردن، هم وزن کردن دو چیز، اندازه گرفتن میان دو چیز، هم چندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقله
تصویر مناقله
مناقلت در فارسی: همسخنی هم پیالگی با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
معاقبه و معاقبت در فارسی: کیفر دادن، از پشت آمدن، پشت کسی نشستن، به پستا سوار شدن (پستا نوبت) سزای عمل بد کسی را دادن عقاب دادن، از پی کسی درآمدن پشت سرکسی سوار شدن، بنوبت سوار شدن، آنست که سقوط دوحرف از و زنی بر سبیل مناوبت باشد اگر یکی بیفتد البته دیگری بر قرار باشد و شاید که هیچ دو ساقط نشوند اما نشاید که هر دو با هم بیفتند و این اسم از مناوبت دو شریک گرفته اند که در سفری یک مرکوب دارند و بنوبت بر نشینند و آنرا در عربیت معاقبت خوانند... بدانک معاقبت است میان یاء و نون مفاعیلن در بحر هزج اگر یاء بیفتد نشاید که نون بیفتد و همچنین معاقبت است میان نون فاعلاتن و الف فاعلن و فاعلاتن دیگر که از پس آن آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معادله
تصویر معادله
برابری، هم سنگی، توازن
فرهنگ لغت هوشیار
معامله و معاملت در فارسی: همکاری، داد و ستد سودا، پیمان باهم کارکردن، داد و ستد کردن با یکدیگر باهم خرید و فروش کردن، عمل (باهم)، داد و ستد: مقصود ازین معامله بازار تیزیست نی جلوه می فروشم و نی عشوه می خرم. (حافظ)، قرارداد. توضیح قرار دادی بود که روابط میان کشاورزان خبیر و فدک و تیمه و و ادی القری را باحضرت محمد ص تعدیل میکرد و چنین مینماید که این قرارداد زا معامله خوانده اند. گویا بعدها این کلمه در مورد اجاره داری و قراردادهای عمومی بکار رفته باشد، در دوره سلجوقیان دیوان مخصوصی بنام دیوان معاملات و قسمت و جود داشت که مثلا سرو کار آن با مالیاتی بود که بموجب قرارداد عمومی و صول میشد یعنی قراردادی از نوع مقاطعه (مالک و زارع در ایران)، جمع معاملات. یا معامله بمثل. با کسی همان کردن که وی با شخص کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاقده
تصویر معاقده
معاقده و معاقدت در فارسی: پیمان بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقله
تصویر مناقله
((مُ قَ لَ یا قِ لِ))
به سرعت اسب تاختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادله
تصویر معادله
((مُ دَ لَ یا دِ لِ))
هم وزن کردن دو چیز، برابر کردن، برابری، هموزنی، در ریاضی دو عبارت جبری که به ازاء مقادیر معین صحیح باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معامله
تصویر معامله
((مُ مَ لَ یا مِ لِ))
داد و ستد، خریدوفروش، با هم کار کردن، داد و ستد با یکدیگر، قرارداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادله
تصویر معادله
هم چندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معامله
تصویر معامله
داد و ستد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معامله
تصویر معامله
Transaction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معادله
تصویر معادله
Equation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معادله
تصویر معادله
équation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معامله
تصویر معامله
transaction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معامله
تصویر معامله
transactie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معادله
تصویر معادله
equazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معامله
تصویر معامله
transazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معادله
تصویر معادله
ecuación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معامله
تصویر معامله
transacción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معادله
تصویر معادله
vergelijking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معادله
تصویر معادله
equação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معادله
تصویر معادله
рівняння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معامله
تصویر معامله
транзакція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معادله
تصویر معادله
уравнение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معامله
تصویر معامله
сделка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معادله
تصویر معادله
równanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معامله
تصویر معامله
transakcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معادله
تصویر معادله
Gleichung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معامله
تصویر معامله
Transaktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معامله
تصویر معامله
transação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معامله
تصویر معامله
लेन-देन
دیکشنری فارسی به هندی