جدول جو
جدول جو

معنی معاقل - جستجوی لغت در جدول جو

معاقل
معقل ها، پناهگاه ها، جمع واژۀ معقل
تصویری از معاقل
تصویر معاقل
فرهنگ فارسی عمید
معاقل(مَ قِ)
جمع واژۀ معقل. (ناظم الاطباء). جاهای پناه و قلعه ها. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء). پناهگاهها: قلاع و معاقل آن اطراف که در هیچ ایام، اعلام اسلاف بدان نرسیده بوده... مستخلص و مستصفی کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 34). آن مخاذیل را به تدریج از آن مضیق دور می کرد و معاقل و موائل ایشان می ستد. (ترجمه تاریخ یمینی، ایضاً ص 323). ابواب احتیاط و اسباب استظهار به معاقل وثیق و خنادق عمیق به احکام رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 324). معاقل و حصون هند بر دست لشکر او زیر و زبر گردید. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً 417). و سایر جزایر دریابار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند... منتظم شد. (المعجم ص 18). و آن چنان قومی که به مناعت جانب و حصانت معاقل و کثرت مال و شرکت رجال... (جهانگشای جوینی). و رجوع به معقل شود، مکانهای قلب و مشکل. (غیاث) (آنندراج). جایهای سخت و مشکل و صعب. (ناظم الاطباء) ، سرحدها. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ معقله. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، هم علی معاقلهم الاولی، ای الدیات التی کانت فی الجاهلیه او علی مراتب آبائهم و حالاتهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به معقله شود
لغت نامه دهخدا
معاقل
جمع معقل، پناهگاه ها سنگر ها کوه های بلند جمع معقل: جاهای پناه پناهگاهها: و سایرجزایر دریا بار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار بصره تا سواحل هند... منتظم شده، جاهای عقال کردن شتر، کوههای بلند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معاقب
تصویر معاقب
عقاب شده، شکنجه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاقد
تصویر معاقد
جایی که گره بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معامل
تصویر معامل
معامله کننده، خرید و فروش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاقب
تصویر معاقب
عقاب کننده، عذاب دهنده، دنبال کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معادل
تصویر معادل
برابر، هم ارز، همتا، هم وزن، هم چند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاول
تصویر معاول
معول ها، تیشه های دوسر که برای کندن و تراشیدن سنگ به کار می رود، جمع واژۀ معول
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
به خرد با کسی نبرد کردن. (تاج المصادر بیهقی). به خرد نبرد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) : عاقله معاقله فعقله، نبرد کرد او را در خرد پس اعقل و با خردتر از او بود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مساوات کردن، و منه الحدیث: المراءه تعاقل الرجل الی ثلث دیتها، ای تساویه یعنی زخم موضحۀ مرد و موضحۀ زن در کم از ثلث برابر است پس هرگاه دیت جنایت زن به ثلث رسد یا زاید شود دیت آن نصف دیت مرد گردد... (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مساوات کردن، الحدیث: المراءه تعاقل الرجل الی ثلث دیتها، ای تساویه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از معاقد
تصویر معاقد
عهد و پیمان نماینده، معاهده، آنکه با دیگری عهد بسته دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معادل
تصویر معادل
هم ارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاقب
تصویر معاقب
عذاب دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معامل
تصویر معامل
معامله کننده و بمعنی خرید و فروش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاقل
تصویر مصاقل
جمع مصقل، زداینده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعاقل
تصویر تعاقل
خردمندی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباقل
تصویر مباقل
جمع مبقله، تره زارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معامل
تصویر معامل
((مُ مِ))
معامله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاقب
تصویر معاقب
((مُ قِ))
عذاب کننده، پیگیر، دنبال کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادل
تصویر معادل
((مُ دِ))
برابر، هم وزن، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادل
تصویر معادل
هم ارز، برابر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معادل
تصویر معادل
Equivalent, Equivalent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معادل
تصویر معادل
équivalent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معادل
تصویر معادل
ekuivalen
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از معادل
تصویر معادل
সমান , সমমান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از معادل
تصویر معادل
समकक्ष , समान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از معادل
تصویر معادل
equivalente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معادل
تصویر معادل
równoważny, równorzędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معادل
تصویر معادل
equivalente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معادل
تصویر معادل
gelijkwaardig, equivalent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معادل
تصویر معادل
еквівалентний , еквівалентний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معادل
تصویر معادل
эквивалентный , эквивалент
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معادل
تصویر معادل
äquivalent, gleichwertig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معادل
تصویر معادل
equivalente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معادل
تصویر معادل
eşdeğer
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی