- معاصر
- هم روزگار، امروزی، امروزین
معنی معاصر - جستجوی لغت در جدول جو
- معاصر
- هم عصر، هم دوره، هم زمان
- معاصر
- هم عصر و هم زمانه، جمع معاصرین
- معاصر ((مُ ص))
- هم عصر، هم زمانه
- معاصر
- Contemporary
- معاصر
- contemporâneo
- معاصر
- zeitgenössisch
- معاصر
- współczesny
- معاصر
- современный
- معاصر
- сучасний
- معاصر
- hedendaags
- معاصر
- contemporáneo
- معاصر
- contemporain
- معاصر
- contemporaneo
- معاصر
- समकालीन
- معاصر
- সমসাময়িক
- معاصر
- kontemporer
- معاصر
- עכשווי
- معاصر
- wa kisasa
- معاصر
- สมัยใหม่
- معاصر
- معاصرٌ
- معاصر
- معاصر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با کسی هم عصر بودن، هم زمان بودن
معاصرت در فارسی: همزمانی همروز گاری
هم عصر بودن هم زمان بودن
گذرگاه ها
در حصار کننده، محاصره کننده
دوست و همدم، هم صحبت، همنشین
معصیت ها، گناه ها، نافرمانی ها، جمع واژۀ معصیت
معبرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمع واژۀ معبر