معنی معاصر معاصر(مَ صِ) جمع واژۀ معصر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ معصر به معنی دختری که به رسیدگی حیض نزدیک باشد. (آنندراج). و رجوع به معصر شود، جمع واژۀ معصره. (بحرالجواهر) (اقرب الموارد). و رجوع به معصره شود لغت نامه دهخدا