- معارضه
- مقابله کردن چیزی با چیزی، مقابله کردن، کاری نظیر آنچه طرف مقابل کرده دربارۀ او انجام دادن
معنی معارضه - جستجوی لغت در جدول جو
- معارضه
- رویاروئی، مقابله در حریف باهم
- معارضه ((مُ رَ ضَ یا رِ ض))
- رویارویی کردن، مقابله کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایگزینی
قرارگرفته میان دو چیز
یکدیگر را شناختن، با هم اظهار آشنایی کردن
دو چیز را با هم عوض کردن، چیزی گرفتن و عوض آن را دادن
مونث متعارض
معارفه در فارسی: آشنایی شناسایی یکدیگر را شناختن، باهم اظهار آشنایی کردن، شناخت یکدیگر، اظهار آشنایی
معترضه در فارسی مونث معترض و برونگفت، میانگفت مونث معترض. یاجمله معترضه. جمله ایست خارج از اصل موضوع که برای تبیین و توضیح دعا یا نفرین وغیره در و سط جمله اصلی در آید مانند: دی بامداد عید - که بر صدر روزگار هر روز عید باد بتایید کردگار - برعادت از و ثاق بصحرا برون شدیم بایک دو آشناهم از ابنای روزگار. (دستور قریب دوره 3)
مبادله و عوض دادگی و عوض کردگی
پاداش دادن، مجازات کردن
با هم عوض کردن، تبدیل، تعویض
پیامد، رخداد، ناهنجاری
مخالف، مقابل، طرف مقابل
حاجت، حادثه و پیش آمد
مخالف، مقابل
حادثه، بیماری، مرض
جدایی
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
پیمان
مهرورزی، هم مهری
هم چندی
حمله کردن به یکدیگر
با هم جنگ کردن، جنگیدن، در علم حقوق از بین بردن نظم و امنیت با استفاده از اسلحه یا بدون آن
با کسی عشق ورزیدن، عشق بازی کردن
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری متفاوت است، مخالف
با هم گفتگو و سؤال و جواب کردن، سؤال و جواب حضوری، گفتگو در موضوعی که در محفلی مورد بحث قرار گیرد
با یکدیگر مخالفت و سخت گیری کردن، با هم دشمنی کردن