جدول جو
جدول جو

معنی مظماء - جستجوی لغت در جدول جو

مظماء
(مِ)
مرد سخت تشنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). معطاش. (اقرب الموارد) (محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
مظماء
(مَ مَءْ)
از ’ظم ء’، جای تشنگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موضع تشنگی از زمین. جای تشنگی از زمین. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ)
تشنه گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). تشنه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گرفتار تشنگی کردن کسی. تظمئه. (از اقرب الموارد) (متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
(اَ مَءْ)
مؤنث: ظمیاء. کم گوشت. و منه قولهم رمح اظماء و شفه ظمیاء. (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ظم ء، آرزومندی.
لغت نامه دهخدا
(عُ ظَ)
جمع واژۀ عظیم. (از اقرب الموارد). رجوع به عظیم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مَءْ)
فرس مجماء، اسبی که غرۀ او کشیده و دارای فروهشتگی باشد. (از منتهی الارب). اسبی که سپیدی پیشانی وی کشیده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
به جای ’من الماء’ نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
موماه. بیابان. ج، موامی. (منتهی الارب، مادۀ ’م وو’) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
جمع واژۀ ظمآن
لغت نامه دهخدا
(ظُ)
جمع واژۀ ظمآن نادراً
لغت نامه دهخدا
(حِ)
ظماء. ظماءه. تشنه شدن یا سخت تشنه شدن، آرزومند و تشنۀ چیزی گردیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از اظماء
تصویر اظماء
تشنه کردن لاغر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظماء
تصویر عظماء
جمع عظیم، بزرگان مهان جمع عظیم بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظماء
تصویر ظماء
تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی. تشنه شدن سخت تشنه گردیدن، تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظماء
تصویر ظماء
((ظَ))
تشنه شدن، سخت تشنه گردیدن
فرهنگ فارسی معین