جدول جو
جدول جو

معنی مظفرالدین - جستجوی لغت در جدول جو

مظفرالدین(پسرانه)
پیروز و موفق در دین، نام پسر ناصرالدین شاه قاجار
تصویری از مظفرالدین
تصویر مظفرالدین
فرهنگ نامهای ایرانی
مظفرالدین(مُ ظَفْ فَ رُدْ دی)
اتابک افراسیاب بن یوسفشاه نهمین اتابک هزار اسپی لرستان از 740 تا 756 حکومت کرد. رجوع به افراسیاب اتابک و قاموس الاعلام ترکی شود
حجاج بن قطب الدین که به حکم یرلیغ غزان در سنۀ خمس و تسعین و ستمائه به سلطنت کرمان نامزد شد. (تاریخ گزیده ص 533)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشیرالدین
تصویر مشیرالدین
(پسرانه)
آنکه در دین راهنمای دیگران است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجیرالدین
تصویر مجیرالدین
(پسرانه)
پنادهنده در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ هََ رُدْ دی)
گویا ابن خلکان را ترجمه کرده است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ رُدْ دی)
محمد بن یعقوب بن علی ملقب به مجیرالدین بن تمیم از شعرای عرب است. وی در حماه نشأت یافت و از ملازمان ملک منصور بود شعری لطیف و تخیلی بدیع داشت. به سال 784 هجری قمری در حماه درگذشت. (از فوات الوفیات ج 2 ص 272). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ظَفْ فَ رُدْ دی اُ بَ)
برادر اتابک نصره الدین ابوبکر بن محمد بن ایلدگزبود که بعد از وی به پادشاهی رسید و پانزده سال حکومت کرد. در سنۀ اثنی و عشرین و ستمائه چون سلطان جلال الدین... خوارزمشاه بر ملک آذربایجان مستولی شد او از غصه در قلعه النجق درگذشت. (تاریخ گزیده ص 478)
لغت نامه دهخدا
ابن مهنابن عیسی بن مهنابن مانع طائی ملقب به مظفرالدین، رئیس آل فضل فرمانروایان بادیهالشام بود. پس از پدر به سال 734 هجری قمریبه فرمانروایی رسید و به سال 742 به تدمر درگذشت. او از پادشاهان عالیقدر عرب بود. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(مُظَفْ فَ رُدْ دی)
چهارمین پسر ناصرالدین شاه از سلسلۀ قاجاریه است که در سال 1269 هجری قمری بدنیا آمد. دو برادر بزرگتر او معین الدین میرزا و امیرقاسم خان که یکی بعد از دیگری به ولیعهدی رسیده بودند، هر دو در خردسالی فوت نمودند، پسر سوم ناصرالدین شاه مسعود میرزا ظل السلطان سه سال از مظفرالدین شاه بزرگتر بود و چون مادرش از خاندان سلطنتی نبود به ولیعهدی نرسید. مظفرالدین شاه در 1274 یعنی در پنجسالگی به ولایت عهدی انتخاب شد و تا سال قتل پدرش قریب چهل سال در ولیعهدی بسر برد. پس از کشته شدن ناصرالدین شاه و آمدن مظفرالدین به طهران، امین السلطان که قدرتی فوق العاده داشت همچنان به صدارت برقرار ماند. ولی مظفرالدین شاه در سال 1314 او را معزول کرد و امین الدوله را از آذربایجان به طهران خواست و ریاست وزراء را در یازدهم ذی القعده آن سال به او واگذاشت و در رجب 1315 او را به صدارت منصوب نمود، سپس به سال 1316 اورا عزل کرد و مجدداً امین السلطان را به صدارت برگزید. وی از 1316 تا 1321 سمت صدارت را داشت تا اینکه در جمادی الاخر 1321 او را عزل و سلطان مجید میرزا عین الدوله را به جای او صدراعظم نمود. مظفرالدین شاه در چهاردهم جمادی الاخر 1324 فرمان مشروطیت را صادر کرد ودر 14 ذی القعده آن را امضاء کرد و پنج روز پس از آن فوت نمود. و رجوع به قاجاریه و مشروطیت و رجوع به تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال از صص 848- 854 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ بَ)
مظفرالدین... از اتابکان آذربایجان (607-622هجری قمری) وی که از حدود سال 600 بداعیۀ سلطنت برخاسته بود، برادر اتابک ابوبکر و شوهر دختر طغرل سوم است. دورۀ پانزده سالۀ سلطنت او که مردی ضعیف النفس وشرابخوار و بوالهوس و لهوولعب دوست بود واقعۀ مهمی ندارد جز تجاوزات دائمی گرجیان بحدود مشکین و اردبیل و استیلای مغول در سال 617 بر آذربایجان. اتابک اوزبک که تاب مقاومت ایشان را نداشت با دادن پول و جامه و چهارپای بسیار با مغول از در صلح درآمد و چون باردیگر شنید که باز جمعی از این طایفه عازم تبریزند شهر را رها کرد و بنخجوان رفت. رؤسای تبریز بتدابیری پایتخت اتابکان را از قتل و غارت مغول نجات بخشیدندو اتابک به تبریز برگشت. گرجیان از این وضع پریشان استفاده کردند و چندبار به بلاد اران و آذربایجان دست اندازی نمودند و از اتابک حرکتی ندیدند و او به همین حال نکبت میزیست تا در 622 که شنید جلال الدین منکبرنی خوارزمشاه بقصد تبریز حرکت نموده است، زوجه خود را در شهر گذاشت و خود بگنجه گریخت. جلال الدین در 17 رجب 622 تبریز را گرفت و ملکه را با احترام به خوی فرستاد و خود بجنگ با گرجستان روانه شد. در برگشتن از تفلیس چون رؤسای تبریز با جلال الدین راه نفاق رفته بودند ایشان را سیاست فرمود و ملکه زوجه اتابک اوزبک را تحت اختیار درآورد و اتابک از این غصه جان سپرد
لغت نامه دهخدا
ابن مودود (شمس الدین) بن ملک عادل محمد بن ایوب، ملقب به مظفرالدین و معروف به الملک الجواد. از امیران دولت ایوبی به شمار می رفت و مردی کریم و بخشنده و در عین حال ساده و گول بود. خدّام وی به مردم ستم می کردند و او اهمیت نمی داد. در سال 635 هجری قمری پس از مرگ ’الکامل’ به اتفاق نظر اکثر شاهزادگان در دمشق والی شد. درهای خزانه را گشود و همه جواهر واموال را پراکنده کرد. در سیاست کشور درماند و اطرافیانش از او منزجر شدند. وی می گفت: مرا با ملک چه کار؟! سگ و باز شکاری در نزد من از کشورداری عزیزتر است ! مردم سنجار بر او شوریدند و او پس از فرار و گرفتاری سرانجام به سال 641 هجری قمری به دست الملک الصالح ’اسماعیل’ صاحب دمشق خفه گردید.
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
مظفرالدین موسی. دومین سلطان ایوبی الجزیره که در سال 607 هجری قمری / 1210 میلادی به سلطنت رسید و سلسلۀ مزبور را مغول منقرض کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 68)
لغت نامه دهخدا