جدول جو
جدول جو

معنی مطواع - جستجوی لغت در جدول جو

مطواع
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، عبید، منقاد
تصویری از مطواع
تصویر مطواع
فرهنگ فارسی عمید
مطواع
فرمانبردار
تصویری از مطواع
تصویر مطواع
فرهنگ لغت هوشیار
مطواع
((مِ))
فرمان بردار، مطیع
تصویری از مطواع
تصویر مطواع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطواعه
تصویر مطواعه
فرمانبردار رام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاوع
تصویر مطاوع
سازگار، فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطواع، عبید، منقاد
فرهنگ فارسی عمید
فرمانبردار رام سازگار فرمانبردار مطیع، موافق سازگار جمع مطاوعین، (لغت) تابع: لوتسوی... و این از باب تفعل است مطاوع سوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطواح
تصویر مطواح
پر تابنده، چوبدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منواع
تصویر منواع
همان آرش های منوال را دارد بنگرید به منوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاوع
تصویر مطاوع
((مُ وِ))
فرمانبردار، مطیع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطاع
تصویر مطاع
کسی که مردم از او فرمان برداری و اطاعت کنند، اطاعت شده، فرمان برده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطوع
تصویر مطوع
آنکه به طوع جهاد کند بی آنکه بر وی واجب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاع
تصویر مطاع
اطاعت و فرمانبرداری کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاع
تصویر مطاع
((مُ))
اطاعت شده، در خور اطاعت، کسی که از او فرمان برداری و اطاعت کنند
فرهنگ فارسی معین