- مطواع
- فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، عبید، منقاد
معنی مطواع - جستجوی لغت در جدول جو
- مطواع
- فرمانبردار
- مطواع ((مِ))
- فرمان بردار، مطیع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرمانبردار رام
سازگار، فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطواع، عبید، منقاد
فرمانبردار رام سازگار فرمانبردار مطیع، موافق سازگار جمع مطاوعین، (لغت) تابع: لوتسوی... و این از باب تفعل است مطاوع سوی
پر تابنده، چوبدستی
همان آرش های منوال را دارد بنگرید به منوال
کسی که مردم از او فرمان برداری و اطاعت کنند، اطاعت شده، فرمان برده شده
آنکه به طوع جهاد کند بی آنکه بر وی واجب باشد
اطاعت و فرمانبرداری کرده شده