- مطلس
- پاک شده زدوده نوشته محو کرده شده. پاک کننده نوشته
معنی مطلس - جستجوی لغت در جدول جو
- مطلس ((مُ طَ لِّ))
- پاک کننده نوشته
- مطلس ((مُ طَ لَّ))
- نوشته محو کرده شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انجمن، انجم نگاه، نشست گاه
یله، بی چون و چرا
آگاه
گفتار، نوشته
تیره خاک، خاکستری، یکی از اقیانوسهای بزرگ
تباهش نوشته
ندار، بی چیز، تهیدست
آزاد و رها، بی قید
خدعه کننده، عوام فریب، کسی که عیب خود یا عیب کالای خود را پنهان کند
محل نشستن مردم، جای نشستن، مکانی که در آن عده ای به منظوری خاص گرد هم می آیند، مکانی که در آن نمایندگان سیاسی مردم برای قانون گذاری جمع می شوند، نمایندگان مردم، پارلمان، مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان می شود، هر یک از پرده های یک نمایش، حضرت، پیشگاه، محضر
مجلس شورا: مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورای اسلامی: مجلس نمایندگان ملت که برای مشورت در امور مملکت و تصویب قوانین تشکیل می شود
مجلس شورا: مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورای اسلامی: مجلس نمایندگان ملت که برای مشورت در امور مملکت و تصویب قوانین تشکیل می شود
آنکه طیلسان پوشیده، طیلسان پوشیده
دانا و آگاه به کاری یا امری، با اطلاع
نوعی پارچۀ ابریشمی، دیبا، کنایه از جامۀ ابریشمین، نوعی پارچۀ پرزدار از جنس ابریشم مصنوعی، هر کتابی که دارای نقشه های گوناگون باشد مثلاً اطلس جغرافیا، اطلس تشریح،
در علم زیست شناسی نخستین مهرۀ گردن در زیر جمجمه، برگرفته از نام اطلس، رب النوع یا قهرمان افسانه ای یونان قدیم که کرۀ زمین را بر روی گردن خود حمل می کرد، در علم نجوم فلک نهم
در علم زیست شناسی نخستین مهرۀ گردن در زیر جمجمه، برگرفته از نام اطلس، رب النوع یا قهرمان افسانه ای یونان قدیم که کرۀ زمین را بر روی گردن خود حمل می کرد، در علم نجوم فلک نهم
هر چیزی که به واسطۀ حرارت مانند آهک شده
مسئله ای از علم، موضوع، مساله، جای طلب، مقصد
جای برآمدن، جا یا جهت طلوع ستارگان
آغاز کلام
در علوم ادبی نخستین بیت غزل یا قصیده
آغاز کلام
در علوم ادبی نخستین بیت غزل یا قصیده
چیزی که آن را با چیز دیگر اندود کرده باشند، اندود شده، روغن مالی شده، زراندود شده
سیاه مقابل سفید (در کتب طبی قدیم بکار رفته)
نومید، اندوهگین دلشکسته، سرگردان هاژ هاج
زدوده سترده پاک شونده محو شده (نوشته)، در عبارت ذیل متحمل است که مراد شمشی باشد که بشکل سکه در آمده و آماده نقش پذیرفتن است: ... طلا و نقره مسکوک یا متطلس 380000 تومان
جای نشستن، محل نشستن مردمان، م جمعی از مردم برای کاری و مصلحتی یا شوری، جای فراهم آمدن مردن برای گفتگو و مشاوره
جو فروش گندم نما آک نهاننده ماده رند (گویش افغانی) آسمند آنکه عیب کالای خود را از خریداران پنهان کند، خدعه کننده، کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد جمع مدلسین
مقابل مقید و مشروط، آزاد و رها، بی شرط و بی قید رها شده، طلاق داده شده
جای طلوع و جای برآمدن آفتاب و جزآن دانا و آگاه بکاری
مقصد، مسئله از علم، منظور
بنگرید به مطلی: و فارسی گویان گمان کرده اند که این واژه با طلا در پیوند و همخانواده است از این روی آن را با زر اندود یا زر و مال برابر دانسته اند. طلا نادرست نویسی تلای پارسی است که همان زر است در تازی به تلا ذهب می گویند و این واژه باآرش یا مانک زر اندود یا اندوده در تازی نیامده است. اندود شده، فلزی که روی آن طلاکشیده باشند زراندود شده طلا کشیده. زرنگار، مذهب و پوشیده شده از طلا
سخت بیمار، بسیار بیمار، زندانی همیشگی: زندانی که امید رهایی اش نباشد ماله، لور کند تنگ (لور کند مسیل) روغن مالی شده، مذهب
محتاج و درویش و تهیدست
آهکدار آهکی آهکی شده، آهک دار آهکی
گرگ، راهزن
((اَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
پارچه ابریشمی، نام یکی از رب النوع های یونان قدیم که زمین را بر دوش خود حمل می کند، اولین مهره گردن، نقشه جغرافی، سطح مقعر فلک نهم، نام اقیانوسی که بین اروپا و امریکا قرار دارد