جدول جو
جدول جو

معنی مطسس - جستجوی لغت در جدول جو

مطسس(مُ طَسْ سِ)
رونده در شهرها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تطسیس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موسس
تصویر موسس
تاسیس کننده، بنیان گذار
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رَسْ سَ)
شیرازه کرده. (مهذب الاسماء). کتاب به شیرازه کرده
لغت نامه دهخدا
(مُ غَسْ سِ / مُ غَسْ سَ)
خرمای تر تباه شده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رطب فاسد. غسیس. مغسوس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَوْ وَ)
نیک و زیبا از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پرطاوسی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حسن. (اقرب الموارد) ، مزین. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ)
کورشده و کور و نابینا. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطموس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ طَلْ لَ)
روپیۀ بی سکه و درم و دینار بی نقش. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
دلیل ماهر. راهنمای زیرک. (منتهی الارب) (آنندراج). دلیل ماهر زیرک. (ناظم الاطباء). هادی حاذق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضَ رَ زَ)
به یکبار انداختن پلیدی را، طپانچه زدن بر روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
پاک شده زدوده نوشته محو کرده شده. پاک کننده نوشته
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بنیاد چیزی را بر پا مینهد و بنا میکند، پایه کذار، بنانهاده، بنیانگذار آنکه با خود حرف میزند و زمزمه میکند، وسواسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
((مُ طَ لِّ))
پاک کننده نوشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطلس
تصویر مطلس
((مُ طَ لَّ))
نوشته محو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مؤسس
تصویر مؤسس
((مُءَ سِّ))
بنیانگذار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسس
تصویر موسس
بنیانگزار، بنیانگر
فرهنگ واژه فارسی سره
بانی، بنیانگزار، پایه گذار، واضع
فرهنگ واژه مترادف متضاد