- مطبوخ
- پخته شده، جوشانده شده، در پزشکی دارویی که بجوشانند و شیرۀ آن را به بیمار بدهند، جوشانده
معنی مطبوخ - جستجوی لغت در جدول جو
- مطبوخ
- پخته شده
- مطبوخ
- جوشانیده شده، پخته شده، داروی جوشانده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مطبوخه در فارسی مونث مطبوخ بنگرید به مطبوخ مونث مطبوخ، جمع مطبوخات
گوارا، دلنشین، دلپذیر
چاپ شده، چیزی که باب طبع انسان باشد
خوش آینده و مرغوب طبع، دلچسب، خوشگل
Palatable
saboroso
schmackhaft
smaczny
вкусный
смачний
smakelijk
sabroso
savoureux
gustoso
स्वादिष्ट
lezzetli
ladha nzuri
স্বাদু
لذيذٌ
آشپزخانه
جای خوراک پختن، آشپزخانه
جای پختن، آشپزخانه
جمع مطبوخه، پخته ها جمع مطبوخه (مطبوخ) پخته شده ها پخته ها