جدول جو
جدول جو

معنی مطبوخ - جستجوی لغت در جدول جو

مطبوخ
پخته شده، جوشانده شده، در پزشکی دارویی که بجوشانند و شیرۀ آن را به بیمار بدهند، جوشانده
تصویری از مطبوخ
تصویر مطبوخ
فرهنگ فارسی عمید
مطبوخ
پخته شده
تصویری از مطبوخ
تصویر مطبوخ
فرهنگ لغت هوشیار
مطبوخ
جوشانیده شده، پخته شده، داروی جوشانده
تصویری از مطبوخ
تصویر مطبوخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مطبوخه در فارسی مونث مطبوخ بنگرید به مطبوخ مونث مطبوخ، جمع مطبوخات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطبوع
تصویر مطبوع
گوارا، دلنشین، دلپذیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مطبوع
تصویر مطبوع
چاپ شده، چیزی که باب طبع انسان باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطبوع
تصویر مطبوع
خوش آینده و مرغوب طبع، دلچسب، خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطبوع
تصویر مطبوع
((مَ))
خوش آیند، دلپذیر، مطلوب طبع، طبع شده، چاپ شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطبوع
تصویر مطبوع
Palatable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
स्वादिष्ट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مطبخ
تصویر مطبخ
آشپزخانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مطبخ
تصویر مطبخ
جای خوراک پختن، آشپزخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطبخ
تصویر مطبخ
جای پختن، آشپزخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطبخ
تصویر مطبخ
((مَ بَ))
آشپزخانه، جمع مطابخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطبوخات
تصویر مطبوخات
جمع مطبوخه، پخته ها جمع مطبوخه (مطبوخ) پخته شده ها پخته ها
فرهنگ لغت هوشیار