- مطاوعت
- اطاعت کردن، فرمان برداری، موافقت کردن در امری
معنی مطاوعت - جستجوی لغت در جدول جو
- مطاوعت
- اطاعت کردن
- مطاوعت ((مُ وِ عَ))
- پذیرفتن، اطاعت کردن، اطاعت، فرمان برداری، سازگاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاری را طول دادن و عقب انداختن، طول دادن در کاری، کار را به امروز و فردا افکندن، با کسی نبرد کردن
کاری را بتانی و درنگ انجام دادن بدرازا کشیدن کار: عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افکند، تاخیر کردن کسی را در و عده کار را دراز کردن بر کسی، جنگ را طول دادن، باهم نبرد کردن: و تایک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند، تانی در کاری، تطویل جنگ
مطاوعه و مطاوعت در فارسی: فرمان بردن گردن نهادن سازگاری فرمان بردن اطاعت کردن، موافقت کردن، فرمانبرداری اطاعت: ... خلفای مصطفی رالله در امر و نهی و حل و عقد دست بر گشاد و فرمان مطلق ارزانی داشت و مطاوعت ایشان را بطاعت خود و رسول ملحق گردانید، موافقت سازگاری
بدقت نگریستن در چیزی برای و قوف بدان، خواندن کتاب یا نوشته ای و فهمیدن آن، نگرش در چیزی برای و قوف بدان: آن یافتی است در غفلت ناخواسته در آمده... در مشاهده قریب و مطالعه جمع افروخته، قرائت نوشته ای برای درک آن، توفیقاتی که ازطرف حق تعالی عارفان را دست دهد
سازگار، فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطواع، عبید، منقاد
فرمانبردار رام سازگار فرمانبردار مطیع، موافق سازگار جمع مطاوعین، (لغت) تابع: لوتسوی... و این از باب تفعل است مطاوع سوی
برابری
خواندن، بررسی، پژوهش، خوانش
پژوهش ها
همپوشی، هم خوانی
بازگشت
با هم خوابیدن، همخوابگی
با هم برابر بودن، برابری
با هم کشتی گرفتن، کشتی گیری
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
مانند و شبیه یکدیگر شدن، مشابهت
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
با هم جفت و قرین شدن، زناشویی کردن
از جایی گذشتن، از گناه کسی در گذشتن
اشتغال به کاری داشتن، ممارست در کاری
اطلاع یافتن از چیزی با ادامۀ نظر در آن، خواندن کتاب یا نوشتۀ دیگر و دقت کردن در آن، بررسی
پیروی کردن، در پی کسی رفتن، بدرقه کردن، مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن
شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن
کشتی گرفتن باهم، درصدد فریب و خدعه برآمدن
پیوسته در کاری بودن، دوام دادن، ادامه دادن، پایداری و ثبات در کاری
حیله کردن برای دست یافتن به چیزی، قصد کردن، تیز نگریستن به سوی چیزی
جمع شدن باهم، جماع کردن، هم بستر شدن با زن
برابر کردن دو چیز با هم، برابر بودن، سازگار بودن
رجوع کردن، بازگشتن، توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا