داخل کردن کبوتر نر دهن خود را در دهن ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). داخل کردن کبوتر نر منقار خود را در منقار کبوتر ماده. (ناظم الاطباء)
داخل کردن کبوتر نر دهن خود را در دهن ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). داخل کردن کبوتر نر منقار خود را در منقار کبوتر ماده. (ناظم الاطباء)
خوردنیها و طعام ها. جمع واژۀ مطعم. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خوردنیها. ج مطعم. مطاعم و مشارب، مأکول و مشروب، خوردنیها و آشامیدنیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطعم شود
خوردنیها و طعام ها. جَمعِ واژۀ مَطعَم. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خوردنیها. ج ِ مطعم. مطاعم و مشارب، مأکول و مشروب، خوردنیها و آشامیدنیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطعم شود
کسی را بوسه دادن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بوسه دادن و دهان در دهان گرفتن وقت بوسه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بوسیدن زن را. (از ذیل اقرب الموارد) ، در یک جامه هم بستر کردن زن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
کسی را بوسه دادن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بوسه دادن و دهان در دهان گرفتن وقت بوسه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بوسیدن زن را. (از ذیل اقرب الموارد) ، در یک جامه هم بستر کردن زن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مخاصمت و مخاصمه در فارسی کینه ورزی دشمنی، پیکار پیکار کردن خصومت کردن با کسی دشمنی ورزیدن: و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر میشد، پیکار کردن جمع مخاصمات
مخاصمت و مخاصمه در فارسی کینه ورزی دشمنی، پیکار پیکار کردن خصومت کردن با کسی دشمنی ورزیدن: و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر میشد، پیکار کردن جمع مخاصمات
در فارسی: مباعده و مباعدت: دور کردن، دور شدن، دوری دور کردن: و اگر عیار مباعدت و مساعدت این عجول درنگی نمای... نبودی... در اندک روزگاری از آن فراغت روی نمودی
در فارسی: مباعده و مباعدت: دور کردن، دور شدن، دوری دور کردن: و اگر عیار مباعدت و مساعدت این عجول درنگی نمای... نبودی... در اندک روزگاری از آن فراغت روی نمودی
محاکمه در فارسی داد رسی، داد خواهی با کسی نزد حاکم برای رفع خصومت رفتن بدادگاه رفتن و اقامه دعوی کردن، عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه دادرسی جمع محاکمات. توضیح محاکمه دادرسی و رسیدگی دادگاه است بدعوی و ادله طرفین بمنظور اتخاذ تصمیم قضائی درباره مورد نزاع. شروع دادرسی از زمانیست که تشریفات اداری پرونده در دفتر دادگاه تکمیل شده باشد، دادرسی یا محاکمه طبق قوانین آیین دادرسی دو قسم است: دادرسی اختصاری و دادرسی عادی. دادرسی در دادگاههای بخش اختصاری و دادرسی در دادگاههای شهرستان عادی است بجز در مواردی که قانون استثنا کرده
محاکمه در فارسی داد رسی، داد خواهی با کسی نزد حاکم برای رفع خصومت رفتن بدادگاه رفتن و اقامه دعوی کردن، عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه دادرسی جمع محاکمات. توضیح محاکمه دادرسی و رسیدگی دادگاه است بدعوی و ادله طرفین بمنظور اتخاذ تصمیم قضائی درباره مورد نزاع. شروع دادرسی از زمانیست که تشریفات اداری پرونده در دفتر دادگاه تکمیل شده باشد، دادرسی یا محاکمه طبق قوانین آیین دادرسی دو قسم است: دادرسی اختصاری و دادرسی عادی. دادرسی در دادگاههای بخش اختصاری و دادرسی در دادگاههای شهرستان عادی است بجز در مواردی که قانون استثنا کرده
مجامعت در فارسی مرزش مایوت نیوتش - گای - گایش، هم آمیزی، آرمش جماع کردن مباشرت کردن: علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس و... گفتند: بمعنی مجامعت است، جماع آرمش: روا نباشد مرد را مجامعت زن
مجامعت در فارسی مرزش مایوت نیوتش - گای - گایش، هم آمیزی، آرمش جماع کردن مباشرت کردن: علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس و... گفتند: بمعنی مجامعت است، جماع آرمش: روا نباشد مرد را مجامعت زن