جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مداعبه

مداعبه

مداعبه
مداعبه. مداعبت. ملاعبه. شوخی و مزاح. رجوع به مداعبت و مداعبه شود
لغت نامه دهخدا

مداعبه

مداعبه
با کسی بازی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ممازحه. (تاج المصادر بیهقی) (متن اللغه) (اقرب الموارد). ملاعبه. (اقرب الموارد). با کسی مزاح و شوخی کردن. با هم خوش طبعی و مزاح کردن
لغت نامه دهخدا

ملاعبه

ملاعبه
ملاعبه و ملاعبت در فارسی: لاس زدن، بازیگوشی، مالشگری (ملاعبت با زنان بازی کردن با هم، شوخی کرد مرد با زن، بازی، شوخی
فرهنگ لغت هوشیار

مشاعبه

مشاعبه
دور کردن. یقال: شاعبه، اذا باعده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، مردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مداعله

مداعله
با هم فریب دادن. (منتهی الارب). مخاتله. (متن اللغه) (اقرب الموارد). هم را فریب دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا