جدول جو
جدول جو

معنی مضعفه - جستجوی لغت در جدول جو

مضعفه
(مُ ضَعْ عَ فَ)
ارض مضعفه، زمین باران سست رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ثیاب مضعفه، جامه های دوچند کرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مضعفه
مضعفه در فارسی مونث مضعف ناتوان کننده مضعفه در فارسی مونث مضعف ناتوان کننده توان برنده مونث مضعف: ادویه مضعفه مونث مضعف. یا ادویه مضعفه داروهایی که استعمال آنها موجب ضعف عمومی بدن شوند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مضعف
تصویر مضعف
ضعیف کننده، سست کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ فَ / مَ یُ فَ)
اندوه و غم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، کاری که از وی ترسیده شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ فَ)
جای ضیافت. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
مضاعفه. دوچندان کردن چیزی را.
- مضاعفه کردن، دوبرابر و یا دوچندان کردن: کیست که فام دهد خدای را عز و جل فام نیکو، تا مضاعفه کند ورا و ثواب گرانمایه رساند به او. (تفسیر نسفی سورۀ 57 آیۀ 11)
لغت نامه دهخدا
(ضَ عَ فَ)
جمع واژۀ ضعیف. (منتهی الارب). رجوع به ضعیف شود، جمع واژۀ ضعوف. (منتهی الارب). رجوع به ضعوف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عِ / عَ)
رجل مضعف، آنکه مستوجب ضعف باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). مردی که مستوجب ضعف و دوبرابر باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِ)
صاحب ستور ناتوان. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه پیشۀ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، آنکه به سستی بالا میرود، چیز دوچندان کرده شده، آنکه سست و ضعیف میکند، ضعیف مضعف، سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد، هر چیز که ضعف و سستی آورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ)
کور ونابینا. (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مضعوف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ضَعْ عِ)
آن که ضعیف میشمارد و سست می پندارد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ ضَعْ عَ)
ناتوان، دوتاه، مضاعف و متزاید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مضافه
تصویر مضافه
مضافه در فارسی مونث مضاف بنگرید به مضاف مونث مضاف، جمع مضافات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضاعفه
تصویر مضاعفه
دو چند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعفه
تصویر ضعفه
جمع ضعوف، ناتوانان بز دلی، کم هوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضعف
تصویر مضعف
ناتوان کننده
فرهنگ لغت هوشیار