جدول جو
جدول جو

معنی مصهرج - جستجوی لغت در جدول جو

مصهرج
(مُ صَ رَ)
حوض گچ کار. (منتهی الارب) (از آنندراج). ساروج کرده شده. گویند: حوض مصهرج به صاروج برآورده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ صَ رَ جَ)
مصهرج. ساروج کرده شده. گویند: برکه مصهرجه، به صاروج برآورده. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ رَ)
آب مهمل و غیرممنوع. (منتهی الارب) (آنندراج). آب مهمل که کسی را از وی منعی نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خون هدر و باطل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درهم مبهرج. (المعرب جوالیقی ص 49). درهم ناسره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ رِ)
مست شده از بوزه یا شراب. (ناظم الاطباء). مست شونده از بگنی و جز آن. (آنندراج). رجوع به انهراج شود
لغت نامه دهخدا
(مِ رَ)
اسب بسیارتک نیک رونده. (منتهی الارب). اسب بسیاررو. ج، مهارج. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ رْ رِ)
آنکه سخنهای خنده دار گوید و مزاح کند. (از اقرب الموارد). دلقک
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ)
قریب. (منتهی الارب). نزدیک. گویند: فلان مصهرنا، قریب منا، فلان نزدیک به ماست. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصهر
تصویر مصهر
کوره بلند
فرهنگ لغت هوشیار