- مصلحه
- مصلحت در فارسی: نیک اندیشی کار سودمند کار نیک پسندیدگی
معنی مصلحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از برای مصلحتی
انبار مهمات، جای ترسناک
با هم صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن
آنچه باعث خیر و صلاح، نفع و آسایش انسان باشد
مصلحت دیدن: خیر و صلاح دیدن، به خیر و مصلحت پنداشتن، مصلحت دانستن
مصلحت کردن: مشورت کردن، صلاح پرسیدن
مصلحت دیدن: خیر و صلاح دیدن، به خیر و مصلحت پنداشتن، مصلحت دانستن
مصلحت کردن: مشورت کردن، صلاح پرسیدن
مسلحه در فارسی: زینه گاه، دید گاه، گروه زینه داران، سهمگاه جای سهمگین جایی ترسناک که لازم باشد سلاح با خود بردارند، محل سلاح پوشیدن، محل دیدبان دیدگاه، گروه سلاحدار نگهبانان مسلح: مسلحه تمیشه شمربن عبدالله الخزاعی با هزار نفر عرب، جمع مسالح
صلاح کار، صواب، شایستگی
دام دام شکار
مصطلحه در فارسی مونث مصطلح: زبانزد مونث مصطلح، جمع مصطلحات
مصرحه در فارسی مونث مصرح: آشکار مونث مصرح: مواد مصرحه در قانون
مونث مصحح مونث مصحح
بخشیدن، صلح کردن
اصلاح کننده، به صلاح آورنده، نیکو کننده، آشتی دهنده، شایسته، نیکوکار
بصلاح و نیکویی آورنده
سخنی نیکو بذله نگهداری، پایندانی، پاره ای نمک، آلوده: آب سخنی نیکو، جمع ملح
Moralist
moralista
Moralist
moralista
моралист
мораліст
moraalist
moralista
moraliste
moralista
नैतिकतावादी
নৈতিকবাদী
moralistis
ahlakçı