جدول جو
جدول جو

معنی مصر - جستجوی لغت در جدول جو

مصر
مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه، شهر
تصویری از مصر
تصویر مصر
فرهنگ فارسی عمید
مصر
کسی که در امری اصرار و پافشاری کند، اصرار کننده
تصویری از مصر
تصویر مصر
فرهنگ فارسی عمید
مصر
اصرار کننده
تصویری از مصر
تصویر مصر
فرهنگ لغت هوشیار
مصر
((مُ صِ رّ))
اصرار کننده
تصویری از مصر
تصویر مصر
فرهنگ فارسی معین
مصر
((مِ))
واقع شونده میان دو چیز، حد میان دو چیز، شهر، جمع امصار
تصویری از مصر
تصویر مصر
فرهنگ فارسی معین
مصر
Dogged, Insistent
تصویری از مصر
تصویر مصر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مصر
obstinado, insistente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مصر
verbissen, beharrlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
مصر
uparty, nalegający
دیکشنری فارسی به لهستانی
مصر
упрямый , настойчивый
دیکشنری فارسی به روسی
مصر
впертий , наполегливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مصر
koppig, aandringend
دیکشنری فارسی به هلندی
مصر
obstinado, insistente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مصر
obstiné, insistant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مصر
testardo, insistente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مصر
ज़िद्दी
دیکشنری فارسی به هندی
مصر
অবিচল , জেদি
دیکشنری فارسی به بنگالی
مصر
keras kepala, bersikeras
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مصر
inatçı, ısrarcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مصر
고집 센 , 집요한
دیکشنری فارسی به کره ای
مصر
顽强的 , 坚持不懈的
دیکشنری فارسی به چینی
مصر
しつこい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مصر
עקשן , עיקש
دیکشنری فارسی به عبری
مصر
mgumu, mkaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مصر
ดื้อรั้น , ดื้อรั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
مصر
مصرٌّ , مصرٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
مصر
ضدّی , اصرار کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصرف
تصویر مصرف
گسارش، کاربرد، کارکرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مصرح
تصویر مصرح
تصریح شده، روشن و آشکار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصرف
تصویر مصرف
صرف و خرج کردن، جای صرف و خرج کردن، محل خرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصرع
تصویر مصرع
بیتی که هر دو مصراعش قافیه داشته باشد، بر زمین افکنده
فرهنگ فارسی عمید
موزراییک: گیبتو مسری منسوب به مصر: ، از مردم مصر اهل مصر، جمع مصریان. یا شمشیر مصری. نوعی شمشیر که در مصر ساخته میشد: آلت او شمشیر است و آن چهارده گونه است: یکی یمانی دوم هندی... یازدهم مصری، نبات (خوردنی) منسوب به مصر، شمشیر، قلم، تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصره
تصویر مصره
مونث مصر، جمع مصرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصرف
تصویر مصرف
صرف کننده خرج و صرف
فرهنگ لغت هوشیار
کاهیده مصراع: بند مصراع: زمن بحضرت آصف که می برد پیغام که یادگیرد و مصرع زمن بنظم دری. (حافظ) برجسته مصرعی است ز دیوان زندگی چون نی ز عمر آنچه مرا در فغان گذشت (صائب) توضیح در عربی مصراع آمده نه مصرع ولی کلمه اخیر در فارسی مستعمل است. یا مصرع آمده. مصراع خوبی که بی فکر و رویت بهم رسد: مصرع آمده ای چون قد خود موزونی سرو عاشق سخنی تازه غزل خوان شده ای. (محمد افضل ثابت) یامصرع پیچان. مصراعی که بی تامل وتفکر نتوان گفت: مصرع پیچانم از من اهل دانش بگذرید عقده از دل و اشود گر پی بمضمونم برید. (رضی دانش) یا مصرع تنگ. مصراع کوتاه: دهم در یکی مصرع تنگ جا زر و خلعت باغ و اسب و سرا. (نورالدین ظهوری) (شعر) بیتی که هر دو مصراعش قافیه دار باشد، توضیح مطلع در قصیده و غزل مصرع است ولی ممکن است بیت غیر مطلع نیز بدین صفت متصف باشد
فرهنگ لغت هوشیار