جدول جو
جدول جو

معنی مصدومین - جستجوی لغت در جدول جو

مصدومین
جمع مصدوم، آسیب دیدگان جمع مصدوم در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : بلافاصله واحدهای تیپ قزوین بنقاط زلزله دیده عزیمت کردند و عملیات نجات مصدومین و بیرون آوردن اجسام را بکمک شیرو خورشید سرخ انجام دادند
فرهنگ لغت هوشیار
مصدومین
آسیب دیدگان
تصویری از مصدومین
تصویر مصدومین
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ صَدْ دِ)
جمع واژۀ مصدق. که بر راستی کسی یا چیزی را گواهی دهند. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ صَدْ دِ)
کسانی که گواهی دهند راستی و صداقت کسی را. (ناظم الاطباء). رجوع به مصدق شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سروری. بزرگی. مخدوم بودن. فرمانروائی:
سربلندان چون به مخدومی رسند
خادمی ّ خاک پست خود کنند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 882).
و رجوع به مخدوم معنی اول شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَوْ وِ)
جمع واژۀ مسوّم (در حالت نصبی و جری). رجوع به مسوم شود
لغت نامه دهخدا
(چُ زَ شُ دَ)
حالت خدمت کردگی و ملازمت و آغائی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مخدوم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مسموم (در حالت نصبی و جری). زهرخورده ها، زهرداده شده ها، کسانی که دچار عوارض مسمومیت هستند.
- بخش مسمومین، قسمتی از یک بیمارستان که مخصوص معالجه و مداوای مسمومین است.
- بیمارستان مسمومین، بیمارستانی که مسمومین رامی پذیرد
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محروم (در حالت نصبی و جری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دومین
تصویر دومین
در مرحله دوم دومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسومین
تصویر موسومین
جمع موسوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدمین
تصویر مقدمین
جمع مقدم، پیشگامان، دلیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقومین
تصویر مقومین
جمع مقوم، ارزیابان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصدق، راستروشان باور کنندگان ارزیابان جمع مصدق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدومه
تصویر مصدومه
مونث مصدوم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصوب، پذرفتگران پسندیدگان روا گردانان جمع مصوب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصمم، هنگمندان گزیرندگان جمع مصمم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخدومی
تصویر مخدومی
در تازی نیامده سروری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ممدوح، ستودگان جمع ممدوح در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومین
تصویر مقاومین
جمع مقاوم، پترانان، پتوکان، ایستاها، نستوهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخدوم، سروران جمع مخدوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
پسنمازان نماز گزاران، جمع ماموم، جمع ماموم: بمحض ورود امام جماعت مامومین به احترام وی برخاستند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجذوم، لوری داران خوره اییان جمع مجذوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکومین
تصویر محکومین
جمع محکوم، ایراختان فرمانبردگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محروم، ز بهران باز داشتگان نو میدان بی بهرگان جمع محروم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مردود، مولیدگان جمع مردود در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرحوم، آمرزیدگان درگذشتگان جمع مرحوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومین
تصویر مرجومین
جمع مرجوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزکومین
تصویر مزکومین
جمع مزکوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسموم، مستوکان زهر خوردگان زهر ناکان جمع مسموم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصروعین
تصویر مصروعین
جمع مصروع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مظلوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ستمدیدگان: کار مظلومین کردستان چه شد ک قصه کاشان و اردستان چه شد ک (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معصوم، نا مویگان بیگناهان بی آلایشان جمع معصوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مغموم، پخسانان فرمناکان جمع مغموم درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدوم
تصویر مصدوم
آسیب دیده، آسیب دیده، زخمی
فرهنگ واژه فارسی سره