جدول جو
جدول جو

معنی مصدغه - جستجوی لغت در جدول جو

مصدغه(مِ دَ غَ)
نازبالش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زیرگوشی. مسدغه. مزدغه. مخده. زیرگوشی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مصدغه
پشتی ناز بالش
تصویری از مصدغه
تصویر مصدغه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصبغه
تصویر مصبغه
جای رنگ کردن، دکان رنگرزی، رنگرزخانه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ صَدْ دَ)
شتر که بر صدغ وی داغ و نشان نهاده باشند. (منتهی الارب) (از آنندراج) : بعیر مصدغ، شتری که مابین چشم و گوش وی را داغ کرده باشند. (ناظم الاطباء). مصدوغ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ صَبْ بَ غَ)
مصبغ: ثیاب مصبغه، جامه های رنگین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصبغ شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
باران. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صُ غَ)
جای نرم که میان گوشۀابرو و گوش است. (غیاث اللغات). رجوع به صدغ شود
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ غَ)
پر که بر نان زنند. منسغه. (مهذب الاسماء). پر کلیچه و نان که از پرهای مرغ و آهن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). دسته ای از پرهای دنب مرغ و جز آن که به هم بسته و نانوا، نان را بدان نقش و نگار می کند. (ناظم الاطباء). دسته ای از پرهای دم پرندگان و جز آن که نانوا به وسیلۀ آن نان را نقش و نگار کند و همچنین است اگر از آهن باشد. (ازاقرب الموارد) ، سپیدی بن ناخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ صَدْ دَ قَ)
تأنیث مصدق. رجوع به مصدق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ صَدْ دِ قَ)
تأنیث مصدق. رجوع به مصدق شود
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ غَ)
جای رنگرزی و رنگرزخانه. (ناظم الاطباء). دکان صباغی
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ غَ)
شاه مصمغه بلبنها، گوسپند شیرتازه آور. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ بَ)
همدیگر نرمی کردن. (منتهی الارب). نرمی و مدارا نمودن با کسی. (ناظم الاطباء) ، برابری کردن کسی را در رفتار. (شرح قاموس) ، معارضه کردن با کسی در رفتار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ غَ)
میان گردن و تنورۀ وی. (منتهی الارب). مابین عنق و ترقوه. (از اقرب الموارد) ، گوشت پارۀ میان سر بازو و استخوانهای سینه. (منتهی الارب). اللحمه بین وابله الکتف و جناجن الصدر. ج، مرادغ. (اقرب الموارد) ، مرغزار نیکو. (منتهی الارب). روضۀ بهیه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ غَ)
زیرگوشی. مزرعه. مصدغه. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مصدغه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صدغه
تصویر صدغه
گیجگاه جای نرم میان دو ابرو و گوش
فرهنگ لغت هوشیار
مصبغه در فارسی کار گاه رنگرزی جامه های رنگین جای رنگ کردن دکان رنگرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدقه
تصویر مصدقه
مونث مصدق، جمع مصدقات مونث مصدق، جمع مصدقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصبغه
تصویر مصبغه
((مَ بَ غِ))
دکان رنگرزی
فرهنگ فارسی معین