نوعی از صمغ که از درخت عرفط و رمث یاثمام برآید. (منتهی الارب). نوعی از صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث برآید. (ناظم الاطباء). لغتی است درمغثور. (از اقرب الموارد). و رجوع به مغثور شود
نوعی از صمغ که از درخت عرفط و رمث یاثمام برآید. (منتهی الارب). نوعی از صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث برآید. (ناظم الاطباء). لغتی است درمُغثور. (از اقرب الموارد). و رجوع به مغثور شود
به زور بر کاری داشته شده. (غیاث) (آنندراج). آن که به ستم و قهر وی رابر کاری دارند و آن که به کراهت کاری کند. (ناظم الاطباء). مضطر. ناگزیر. بی اختیار. سلب اختیار شده. مقابل مختار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در سجده نکردنش چه گویی مجبور بده ست یا مخیر. ناصرخسرو. در قدر تا کجا رسد پیداست قوت آفریدۀ مجبور. مسعودسعد. نکنمت سرزنش که مجبوری بستۀ حکم و امر یزدانی. مسعودسعد. از زمانه نکرده ام گله ای تا بدانسته ام که مجبور است. مسعودسعد. زو چه نالی که چون تو مجبور است زو چه گریی که چون تو حیران است. ادیب صابر. این که در کنج کلبۀ امروز در فراق توام چو سنگ صبور تا بدانی که اختیاری نیست هیچ مختارنیست جز مجبور. انوری. رأی مختار آسمان آثار گشت آسمان مجبور و او مختار گشت. خاقانی. این چنین واجستها مجبور را کس نگوید یا زند معذور را. مولوی. و مختار در آن اختیار مجبور بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 29). - امثال: مجبور مسئول نتواند بود. (امثال و حکم ج 3 ص 1501). ، بعد از شکستگی بسته شده. (غیاث) (آنندراج). استخوان شکستۀ بسته شده و نیکو حال گشته. (ناظم الاطباء)
به زور بر کاری داشته شده. (غیاث) (آنندراج). آن که به ستم و قهر وی رابر کاری دارند و آن که به کراهت کاری کند. (ناظم الاطباء). مضطر. ناگزیر. بی اختیار. سلب اختیار شده. مقابل مختار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در سجده نکردنش چه گویی مجبور بده ست یا مخیر. ناصرخسرو. در قدر تا کجا رسد پیداست قوت آفریدۀ مجبور. مسعودسعد. نکنمت سرزنش که مجبوری بستۀ حکم و امر یزدانی. مسعودسعد. از زمانه نکرده ام گله ای تا بدانسته ام که مجبور است. مسعودسعد. زو چه نالی که چون تو مجبور است زو چه گریی که چون تو حیران است. ادیب صابر. این که در کنج کلبۀ امروز در فراق توام چو سنگ صبور تا بدانی که اختیاری نیست هیچ مختارنیست جز مجبور. انوری. رأی مختار آسمان آثار گشت آسمان مجبور و او مختار گشت. خاقانی. این چنین واجستها مجبور را کس نگوید یا زند معذور را. مولوی. و مختار در آن اختیار مجبور بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 29). - امثال: مجبور مسئول نتواند بود. (امثال و حکم ج 3 ص 1501). ، بعد از شکستگی بسته شده. (غیاث) (آنندراج). استخوان شکستۀ بسته شده و نیکو حال گشته. (ناظم الاطباء)
بغپور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صورتی از بغپور و فغفور: البغبور،هوالملک الاعظم و انما سمی البغبور و معناه ابن السماء و نحن نسمیه المغبور. (اخبار الصین و الهند ص 20، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فغفور شود
بغپور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صورتی از بغپور و فغفور: البغبور،هوالملک الاعظم و انما سمی البغبور و معناه ابن السماء و نحن نسمیه المغبور. (اخبار الصین و الهند ص 20، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فغفور شود
مجروح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). زخمی شده. رجوع به دبور شود، گوسپند که پشتش قرحه و جراحت باشد. دبر. ادبر. (از متن اللغه). زخم شده و ریش شده در پشت. (ناظم الاطباء). رجوع به دبر شود، کثیرالمال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه). مرد بسیارمال. (آنندراج). توانگر. مالدار. (ناظم الاطباء) ، که گرفتار باد دبور شده است. (از متن اللغه). گرفتار باد دبور. (ناظم الاطباء). رجوع به دبور شود
مجروح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). زخمی شده. رجوع به دبور شود، گوسپند که پشتش قرحه و جراحت باشد. دَبِر. اَدْبَر. (از متن اللغه). زخم شده و ریش شده در پشت. (ناظم الاطباء). رجوع به دَبَر شود، کثیرالمال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه). مرد بسیارمال. (آنندراج). توانگر. مالدار. (ناظم الاطباء) ، که گرفتار باد دبور شده است. (از متن اللغه). گرفتار باد دبور. (ناظم الاطباء). رجوع به دبور شود
گرسنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، کسی که صفرا در وی جمع شده باشد. (ناظم الاطباء). بیمار صفار. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که شکم او زرداب ناک باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زرع مصفور، کشتۀ آسه زده. (مهذب الاسماء)
گرسنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، کسی که صفرا در وی جمع شده باشد. (ناظم الاطباء). بیمار صفار. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که شکم او زرداب ناک باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زرع مصفور، کشتۀ آسه زده. (مهذب الاسماء)
چول گرگ سماروغ مالتی از گیاهان گیاهی است از تیره بالانوفوراسه و از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که انگل ریشه سایر گیاهان میشود. این گیاه در نواحی بحر الرومی و جزیره مالت و شمال افریقا میروید و چون شکل ظاهریش شبیه قارچ است آن را قارچ جزیره مالت هم میگویند. از گرد این گیاه جهت بند آوردن خون استفاده میکنند مسرور طرثوث قارچ مالت قارچ مالته ایرالذئب زب الارض زب الریاح مالته منطاری
چول گرگ سماروغ مالتی از گیاهان گیاهی است از تیره بالانوفوراسه و از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که انگل ریشه سایر گیاهان میشود. این گیاه در نواحی بحر الرومی و جزیره مالت و شمال افریقا میروید و چون شکل ظاهریش شبیه قارچ است آن را قارچ جزیره مالت هم میگویند. از گرد این گیاه جهت بند آوردن خون استفاده میکنند مسرور طرثوث قارچ مالت قارچ مالته ایرالذئب زب الارض زب الریاح مالته منطاری