جدول جو
جدول جو

معنی مشکیچه - جستجوی لغت در جدول جو

مشکیچه(مَ چَ / چِ)
مشک خرد. مشکیزه. (یادداشت مؤلف). مشک خرد و کوچک. (ناظم الاطباء). و رجوع به مشکیجه و مشکیزه شود
لغت نامه دهخدا
مشکیچه
مشکیزه
تصویری از مشکیچه
تصویر مشکیچه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکویه
تصویر مشکویه
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو بر مشکویه کردی مشک مالی / همه مشکو شدی پرمشک حالی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشگیچه
تصویر مشگیچه
مشک کوچک، چیزی که مانند مشک باشد
فرهنگ فارسی عمید
برخی از گوشت های بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچک است، عضله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکچه
تصویر مشکچه
نوعی گل سرخ خوش بو که بیشتر در دامنۀ کوه ها می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشگیزه
تصویر مشگیزه
کیسۀ کوچکی که در سربرگ های بعضی گیاهان است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسیچه
تصویر موسیچه
موسیجه، پرنده ای شبیه فاخته، قمری، ماسوچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
خشک شده، کنایه از لاغر، کنایه از متعجب
فرهنگ فارسی عمید
(مَ چَ / چِ)
مشکیچه. مشکوله. (فرهنگ رشیدی). مشک کوچک. رجوع به مشکوله شود
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ / زِ)
مشکیچه که خیک و مشک کوچک باشد. (برهان). مشکوله. (فرهنگ رشیدی). مشکیچه. (آنندراج). مشکیچه و مشک کوچک. (ناظم الاطباء). و رجوع به مشکوله و مشکیجه و مشکیچه شود
لغت نامه دهخدا
(مِ جَ / جِ)
گلی است سفید و خوشبوی، و آن را نسرین گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). نام گلی پرپر و سفید و خوشبوی شبیه به گل سرخ، و آن را شیرین و مشکین وفادار نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ جَ / جِ)
مشک کوچک که آن را مشکچه هم میگویند. (آنندراج). همان مشکچه است. (انجمن آرا). رجوع به مشکیچه و مشکچه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ چَ / چِ)
گلی است که نسترن نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). از دستۀ گل سرخهای اصلی که دارای ساقه های طویل و خاردار است. (از گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 258)
لغت نامه دهخدا
نوعی حلوای مغز بادام وشکر: اندوه مخور بسحاق از چربی مشکوفی شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد، (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار
مشکوره در فارسی مونث مشکور: سپاس داشته ستوده مونث مشکور: مساعی مشکوره
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های قمری که در تداول اهالی مشهد آنرا موسی کرتقی گویند. توضیح در برخی ماخذ موسیچه به نوعی فاخته اطلاق شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکویه
تصویر مشکویه
حرمسرای شاهان، کوشک، بالاخانه، نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
مشکوکه در فارسی مونث مشکوک بنگرید به مشکوک مونث مشکوک، جمع مشکوکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشکینه
تصویر کشکینه
نان جو، کشکین: (و از تکلفات خورش و پوشش به کشکینه و پشمینه قناعت نموده)، (انوار سهیلی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکینک
تصویر مشکینک
نوعی از حلوا که آنرا از عسل وگاه از شکر پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشایعه
تصویر مشایعه
با کسی دوستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران که دو سر آن باریک و شبیه به ماهی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
آنچه که آب و رطوبت آن از میان رفته باشد، پژمرده (گیاه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکیجه
تصویر مشکیجه
مشکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
((خُ دِ))
پژمرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهیچه
تصویر ماهیچه
((چِ))
بافت قابل انقباضی که بر حسب حرکت اندام های بدن جانوران می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشگیزه
تصویر مشگیزه
آسیدی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماهیچه
تصویر ماهیچه
عضله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
Parched
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
пересохший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
ausgetrocknet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
пересохлий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
wysuszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خشکیده
تصویر خشکیده
干涸的
دیکشنری فارسی به چینی