جدول جو
جدول جو

معنی مشکو - جستجوی لغت در جدول جو

مشکو
بت خانه، حرم سرا، بالاخانه، کوشک
تصویری از مشکو
تصویر مشکو
فرهنگ فارسی عمید
مشکو
(مَ کُوو)
گله کرده شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، دردناک. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، که به اندک بیماری سست شده باشد. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
مشکو
(مَ)
تصغیر مشک و خیک هم هست که مشکیجه باشد. (برهان). مصغر مشک یعنی مشک کوچک و مشکیجه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مشکو
بتخانه، بتکده
تصویری از مشکو
تصویر مشکو
فرهنگ لغت هوشیار
مشکو
((مُ))
بت خانه، حرمسرا، مشکوی هم گفته شده
تصویری از مشکو
تصویر مشکو
فرهنگ فارسی معین
مشکو
حرم سرا، حرم خانه، بتخانه، مشکویه، کوشک، قصر، بالاخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
آنکه یا آنچه در مورد آن به گمان بیفتند، مبهم، چیزی که دربارۀ آن شک پیدا شده، آنچه مورد شک باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکور
تصویر مشکور
مورد شکر و سپاسگزاری قرارگرفته، پسندیده و ستوده شده
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی پایه ای که در آن خبن و کفّ در فاعلاتن جمع شده باشد که حاصل آن فعلات است، اسبی که در پایش سفیدی باشد یا پابند به آن زده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشکوی
تصویر مشکوی
حرمسرای شاهان، کوشک، بالاخانه، نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به مشکاه آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند. توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی بشیوه نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است
فرهنگ لغت هوشیار
گمان کرده شده در کار، مبهم گمانیک ورو مند شک انگیز چیزی که درباره آن شک کنند گمان کرده شده. توضیح چون لفظ شک مصدر لازم است باید اسم مفعولش با حرف جر (مشکوک فیه) آید اماد در فارسی بدون حرف جرهم استعمال شود. توضیح 2 در تداول فارسی گاه بخطا بجای شاک استعمال گردد: من باین مرد مشکوکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکور
تصویر مشکور
پسندیده و ستوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکول
تصویر مشکول
((مَ))
مشک و خیک کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
((مَ))
آنچه مورد شک باشد، نامعلوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشکور
تصویر مشکور
((مَ))
شکر گفته شده، سپاسگزاری شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
گمان انگیز، گمانیک، بدگمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
Dubious, Fishy, Dubiously, Questionable, Sketchy, Suspected, Suspicious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
douteux, de manière douteuse, louche, suspect
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
duvidoso, de maneira duvidosa, suspeito, questionável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
meragukan, dengan meragukan, mencurigakan, dicurigai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
疑わしい , 疑わしく , 疑わしい , 不確かな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
可疑的 , 可疑地 , 可疑的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
מְסוֹפֵק , בצורה מסופקת , חשוד , חשוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
의심스러운 , 의심스럽게 , 수상한 , 의심스러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
şüpheli, şüpheli bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
dubbio, in modo dubbioso, sospetto, discutibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
संदिग्ध , संदिग्ध रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
zweifelhaft, verdächtig, fragwürdig, zwielichtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
dudoso, de manera dudosa, sospechoso, cuestionable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
twijfelachtig, dubieus, verdacht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
сумнівний , сумнівно , підозрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
сомнительный , сомнительно , подозрительный , подозрительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
wątpliwy, wątpliwie, podejrzany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشکوک
تصویر مشکوک
shaka, kwa shaka, ya kutiliwa shaka, mashaka, wasiwasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی