جدول جو
جدول جو

معنی مشکسا - جستجوی لغت در جدول جو

مشکسا
عبیرآمیز، مشک آگین، مشک آلود، مشک بو، مشک بیز، معطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشک سا
تصویر مشک سا
آنکه مشک بساید، کنایه از خوش بو، معطر، برای مثال تاب بنفشه می دهد طرۀ مشک سای تو / پردۀ غنچه می درد خندۀ دلگشای تو (حافظ - ۸۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ / مِ)
مشک ساره. جای خوشبوی شده از بوی مشک. (ناظم الاطباء). جایی که از مشک و دیگر عطریات معطر باشد. (آنندراج). معطر. خوشبوی که بوی مشک دهد:
که گررای می داری و میگسار
همت می بود هم بت مشک سار.
اسدی.
، مشکین. دارای مشک:
همی برد هر شیر جنگی شکار
گرفته به بر آهوی مشک سار.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
مانند مشک. (ناظم الاطباء). مشک سای. و رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشک سا
تصویر مشک سا
((ی))
آن که مشک را بساید، کنایه از معطر
فرهنگ فارسی معین