جدول جو
جدول جو

معنی مشهبر - جستجوی لغت در جدول جو

مشهبر
(مُ شَ بَ)
پهن و کلان سر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشهور
تصویر مشهور
معروف میان مردم، نامی، نام دار، بنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشهر
تصویر مشهر
آشکار شده، مشهور، جامه ای که برای زینت کناره ای به آن دوخته باشند که رنگش مخالف رنگ جامه باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ بِ)
گرهای گز که جهت پیمایش ربع و نصف و مانند آن داغ و نشان کنند و به اعتبار آن جامه و جز آن را فروشند. (منتهی الارب). رخنه هائی بر روی ذراع که بر آن مبنا، داد و ستد کنند. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، نهرهای پست که از هر طرف در وی آب آید. واحد آن مشبر و مشبره است. (منتهی الارب) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
معروف. ج، مشاهیر. (مهذب الاسماء). شناخته. (دهار). شهیر. (منتهی الارب). معروف. جای مذکورو بزرگ و نام آور. ج، مشاهیر. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). آشکارشده و معروف گشته و شهرت کرده شده و نیک شناخته شده و فاش کرده شده و شایعشده و روشناس گشته و نامدار و نامور و صاحب جلال و بزرگوار. (ناظم الاطباء). نامی. نیک شناخته شده. بنام. نام بردار. شهیر. بلندآوازه. و با کردن و شدن و گردیدن و گشتن و بودن صرف شود. ج، مشاهیر، مشهورین. (از یادداشت مؤلف) :
هرگز نشود خسیس و کاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.
ناصرخسرو.
ای بزرگی که بر سپهر شرف
رأی تو آفتاب مشهور است.
مسعودسعد.
زهی پادشاهی که ملک شرف
به نظم تو گشته ست مشهورنام.
سوزنی.
نماندحاتم طایی ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش به نیکویی مشهور.
(گلستان).
مقامات او در دیار عرب مذکور بود و به کرامات مشهور. (گلستان). مالداری را شنیدم که به بخل اندر چنان مشهور بود که حاتم طایی در کرم. (گلستان چ قریب ص 109).
هرکه مشهور شد به بی ادبی
دیگر از وی امید خیر مدار.
سعدی.
- مشهور عالم، آنکه همه عالم وی را میشناسند. وخنیده. (ناظم الاطباء).
، (اصطلاح حدیث) حدیثی که پیش اهل حدیث خاصه یا پیش ایشان و پیش دیگران شهرت یافته باشد، و این منقسم میشود به متواتر همچو واقعۀ بدرو به غیرمتواتر همچون اعمال بالنیات. (نفایس الفنون). در اصطلاح اهل حدیث و روایت ’حدیث مشهور’ آن باشد که شایع باشد. جماعتی از اهل حدیث، روایت کرده باشند. (از درایه از فرهنگ علوم تألیف سجادی) ، شمشیر برکشنده از نیام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ)
رجل شهبر، مرد پیر و قیل لایوصف به الرجال، سطبر و بزرگ سر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
شناخته، معروف، آشکار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهر
تصویر مشهر
مشهور، معروف، شناخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهبر
تصویر شهبر
پیر کلانسر مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهر
تصویر مشهر
((مُ هَّ))
مشهور ساخته، معروف شده، واضح، آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
((مَ))
پرآوازه، نامور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
پرآوازه، سرشناس، نامی، نامدار، سرشناس
فرهنگ واژه فارسی سره
اسمی، بنام، زبانزد، خنیده نام، پرآوازه، بلند نام، سرشناس، سمر، شهره، شهیر، معروف، نام آور، نامدار، نامور، نامی، نبیه
متضاد: گمنام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
مشهورٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
Celebrated, Famous, Notable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
célébré, célèbre, notable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
celebrado, famoso, notável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
maarufu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
বিখ্যাত , প্রসিদ্ধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
مشہور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
มีชื่อเสียง , มีชื่อเสียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
著名的 , 显著的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
有名な , 注目すべき
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
gefeiert, berühmt, bemerkenswert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
מפורסם , בולט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
유명한 , 주목할 만한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
terkenal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
प्रसिद्ध , प्रसिद्ध , प्रसिद्ध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
celebrato, famoso, notevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
celebrado, famoso, notable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
gevierd, beroemd, opmerkelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
знаменитий , відомий , помітний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
знаменитый , известный , заметный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشهور
تصویر مشهور
sławny, godny uwagi
دیکشنری فارسی به لهستانی