جدول جو
جدول جو

معنی مشمعل - جستجوی لغت در جدول جو

مشمعل(مُ مَ عِل ل)
شتر مادۀ شادمان و تیزرو، مرد سبک و چالاک و زیرک و رسا در امور و خوش طبع، مرد درازبالا، شیر ترش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مطلع بر چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
برافروخته، شعله ور، زبانه کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاعل
تصویر مشاعل
مشعل ها، چراغدان ها، جمع واژۀ مشعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشمول
تصویر مشمول
فراگرفته شده، در برگرفته شده، احاطه شده، جزء حکم یا گروهی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ مَ عِلْ لَ)
شتر مادۀ دراز و شتاب. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زن پرحرکت. (از اقرب الموارد) ، عزم حاد. (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط) ، غاره مشمعله، غارت از هر طرف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قربه مشمعله، که آب آن روان شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
متفرق شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تفرق قوم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عِ)
شعله زن. سوزان به زبانه کشی. (از غیاث) (از آنندراج). برافروخته. شعله زن. زبانه کش و روشن. (از ناظم الاطباء). ملتهب. زبانه زن. زبانه زنان. شعله ور. سوزان. برافروخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مشتعل شدن،گر گرفتن. زبانه کشیدن آتش. الو گرفتن. درگرفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مشتعل کردن، برافروختن. افروختن
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشمول
تصویر مشمول
احاطه شده، در برگرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
سوزان، شعله ور، برافروخته
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشعل مشعله، شماله ها چراغواره ها خوله ها جمع مشعل و مشعله: ایزد - سبحانه و تعالی - صدهزار قنادیل رحمت و رضوان و مشاعل بشری و غفران بروان پاک او برساناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
((مُ تَ عِ))
برافروخته، شعله ور، سوزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشمول
تصویر مشمول
((مَ))
فراگرفته شده، شامل شده، کسی که به سن قانوی برای ورود به نظام وظیفه رسیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
لا يمّكنّ إيقافه
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
Flaming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
enflammé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
불타는
دیکشنری فارسی به کره ای
مشتعل، خشمگین شد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
مشتعل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
ลุกเป็นไฟ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
inayowaka moto
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
בוער
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
燃え上がる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
燃烧的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
জ্বলন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
menyala
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
जलता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
fiammeggiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
vlammen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
палаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
пылающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
płonący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
flammend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
flamejante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
llameante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی