جدول جو
جدول جو

معنی مشعنب - جستجوی لغت در جدول جو

مشعنب
(مُ شَ نِ)
گوسفند که شاخ آن راست برآمده سپس آن پیچ خورده به جانب گوش مائل شود. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مشغنب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشعب
تصویر مشعب
راه، طریق
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نِ)
دهنهای خوشبوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ مشنب
لغت نامه دهخدا
(مُ شَ نَ / نِ)
گوسفند که شاخ آن راست برآمده سپس آن پیچ خورده مائل شود بجانب گوش. (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیس مشغنب، بمعنی تیس مشعنب به عین مهمله است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به مشعنب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شتری که نشان مشعب داشته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ نَ)
تیس مکعنب القرن، تکۀ پیچیده شاخ. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ عَ)
برما. (منتهی الارب). برما و مته. (ناظم الاطباء). مثقب. (اقرب الموارد) ، سوزن و دست افزار کاسه بند. ج، مشاعب. (مهذب الاسماء). ابزاری که بدان ظروف شکسته را مرمت کنند. (ناظم الاطباء). دست افزار کاسه بند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَعْ عَ)
وصله شده و پینه زده. (ناظم الاطباء). اصلاح شده. (از اقرب الموارد) : فی کل قعب مشعب، ای مجبور فی مواضع منه. (ابن کناسه ازاقرب الموارد). و رجوع به تشعیب و مشعبه شود، نشان کرده شدۀ با نشان شعب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ عَ)
راه. ج، مشاعب. (مهذب الاسماء). راه در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راه: مشعب الحق، راهی که حق را از باطل جدا سازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، داغی است شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَنْ نِ)
مویزآرنده. (منتهی الارب) (آنندراج). انگورآرنده. (ناظم الاطباء). تاک انگورآرنده. (از اقرب الموارد) ، انگورچیننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَنْ نَ)
قطران سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج). قطران غلیظ. (ناظم الاطباء) ، مرد درازبالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، هر چیز سطبرو غلیظ و دراز. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شاخه راه راه کوهستانی در غاله مته مته بند زنی راه طریق، جمع مشاعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنب
تصویر معنب
مویز آرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشعب
تصویر مشعب
((مَ عَ))
راه، طریق
فرهنگ فارسی معین