جدول جو
جدول جو

معنی مشدخه - جستجوی لغت در جدول جو

مشدخه(مِ دَ خَ)
آلت شکستن و آلتی که بدان شدخ وارد می آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مشدخه(مُ شَدْ دَ خَ)
رؤس مشدخه، سرهای نیک شکسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به مشدخ معنی دوم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ دَ)
دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن در 8هزارگزی فومن و 2 هزارگزی جنوب راه فومن به شفت. دارای 1225 تن سکنه است. قراء امیرخان محله، کنار محله، لختگه در آمار جزو این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَشْ یَ خَ / مَ خَ)
جمع واژۀ شیخ. (منتهی الارب) (بحر الجواهر) (اقرب الموارد) (محیطالمحیط) ، در اصطلاح اهل حدیث و درایه ’مشیخه’ عده ای از شیوخ را گویند که احادیثی از آنها نقل شده باشد، یا فقیهی است که اسانید او مستند به روات باشد که از آنها روایت کند. (از درایه از فرهنگ علوم نقلی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بیخود و سرگشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشغول. (محیط المحیط) ، بازداشته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَدْ دَ دَ)
تأنیث مشدد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حروف مشدده. ج، مشددات
لغت نامه دهخدا
(شَ خَ)
گیاه نرم و نازک تر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ شَدْ دَ)
میان بنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به شدّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشدده
تصویر مشدده
مونث مشدد: حروف مشدده، جمع مشددات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشدوه
تصویر مشدوه
بیخود سر گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیخه
تصویر مشیخه
مشیخت در فارسی: پیری، پیر سالاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدخه
تصویر شدخه
زه افکندن مونث شدخ نرمی وتری شادابی تازگی گیاه نورسته
فرهنگ لغت هوشیار