- مشتوک
- لولۀ کاغذی ضخیم که ته سیگار گذاشته می شود، نی سیگار
معنی مشتوک - جستجوی لغت در جدول جو
- مشتوک
- لوله ضخیم کاغذ که ته سیگار گذاشته می شود دود کاه لوله ای مقوا که در ته سیگار نصب شود، استوانه ای چوبی و غیره که داخل آن مجوف است و سیگار را در دهانه گشاد آن نصب کنند و دهانه کوچک را میان لبها گذارند و سیگار را دودکنند
- مشتوک ((مُ))
- استوانه ای چوبی یا غیره که داخل آن مجوف است و سیگار را در دهانه گشاد آن نصب کنند و دهانه کوچک رامیان لب ها گذارند و سیگار را دود کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گمان انگیز، گمانیک، بدگمان
خریدار، میانوند
فرزند نا مشروع حرامزاده ولد الزنا
ویژگی چیزی که مال چند نفر باشد، آنچه چند نفر در آن سهم داشته باشند و همه از آن بهره ببرند
در آمیخته و در هم در آمده مانند شبکه
آنکه در مالی یا ملکی با دیگری شریک است
آنکه یا آنچه در مورد آن به گمان بیفتند، مبهم، چیزی که دربارۀ آن شک پیدا شده، آنچه مورد شک باشد
دریده، پاره شده، فوت شده، مرده، مورد هتک حرمت قرار گرفته
چوبی در دستگاه بافندگی که پارچه بر آن پیچیده می شود، نورد
لاک پشت کاسه پشت
پراکنده، تار درپاچه چوب جولاهان که بر آن پارچه وقت بافتن پیچند نورد: به دفه جد و ماسوره و کلاوه چرخ به آبگیر و به مشتوت ومیخ کوب و طناب. (خاقانی)
راه عام، دارای شریک و شریک دار، چیزی که مال چند نفر باشد چند همبایه، چند واره چند مانک واژه ای که چند مانک یا آرش دارد چون: شیر همباز همباغ هنباز انباز، همبست آنچه متعلق بچند تن باشد، لفظی که دو معنی یا زیاده از دو معنی دارد و آن لفظ رابرای هریک از آن معانی وضع کرده باشند و علاقه ای از علاقه های مجاز در آن یافته نشود مثل جاریه که بمعنی کنیز و آفتاب و کشتی است عین که معانی متعدد دارد. کسی که در مالی یا ملکی با دیگری شریک است، کسی که روزنامه یا مجله ای را آبونه است، جمع مشترکین
در هم بیکدیگر در آمده در آمیخته درهم
گمان کرده شده در کار، مبهم گمانیک ورو مند شک انگیز چیزی که درباره آن شک کنند گمان کرده شده. توضیح چون لفظ شک مصدر لازم است باید اسم مفعولش با حرف جر (مشکوک فیه) آید اماد در فارسی بدون حرف جرهم استعمال شود. توضیح 2 در تداول فارسی گاه بخطا بجای شاک استعمال گردد: من باین مرد مشکوکم
پرده دریده، مرده درگذشته این واژه را هدایت در انجمن آرا پارسی دانسته در فرهنگ رشیدی مهتوک آمده پرده دریده، مرده فوت شده در گذشته: (بنگر که در این قطعه چه سحر همی راند مهتوک مسبح دل دیوانه عاقل جان) (خاقانی. سج. 1042- 360)
Dubious, Fishy, Dubiously, Questionable, Sketchy, Suspected, Suspicious
Concerted, Joint, Mutual, Subscriber
conjunto, mútuo, assinante
duvidoso, de maneira duvidosa, suspeito, questionável
zweifelhaft, verdächtig, fragwürdig, zwielichtig
abgestimmt, gemeinsam, Abonnent
wątpliwy, wątpliwie, podejrzany
uzgodniony, wspólny, wzajemny, subskrybent
согласованный , совместный , взаимный , подписчик
сомнительный , сомнительно , подозрительный , подозрительный
узгоджений , спільний , взаємний , підписник
сумнівний , сумнівно , підозрілий