جدول جو
جدول جو

معنی مشتغل - جستجوی لغت در جدول جو

مشتغل
کسی که دارای شغل و کار است، کسی که سرگرم کاری است
تصویری از مشتغل
تصویر مشتغل
فرهنگ فارسی عمید
مشتغل
سرگرم کاری بودن
تصویری از مشتغل
تصویر مشتغل
فرهنگ لغت هوشیار
مشتغل
((مُ تَ غِ))
دارای کار و شغل
تصویری از مشتغل
تصویر مشتغل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
برافروخته، شعله ور، زبانه کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتمل
تصویر مشتمل
دربردارنده، حاوی، احاطه کننده، فراگیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاغل
تصویر مشاغل
مشغله ها، کارها، کسب ها، پیشه ها، چیزهایی که شخص را مشغول کند، جمع واژۀ مشغله
فرهنگ فارسی عمید
در بر گیر فرا گیر گرداگرد فرا گیرنده احاطه کننده، حاوی: و این مجموعه را لباب الالباب نام نهاد و اصول او مشتمل است بر دوازده باب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
سوزان، شعله ور، برافروخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاغل
تصویر مشاغل
کار وبار و مشغله و شغلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستغل
تصویر مستغل
استغلال، مستغلات خانه، خانه یا دکانی که به اجاره بدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتمل
تصویر مشتمل
((مُ تَ مِ))
فراگیرنده، شامل شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتعل
تصویر مشتعل
((مُ تَ عِ))
برافروخته، شعله ور، سوزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاغل
تصویر مشاغل
((مِ غِ))
جمع مشغله، کارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستغل
تصویر مستغل
((مُ تَ غِ لِّ))
زمینی که از آن غله برداشت کنند، خانه یا دکانی که اجاره بدهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستغل
تصویر مستغل
خانه یا دکان که به اجاره بدهند، ملکی که درآمد مرتب داشته باشد، زمینی که از آن غله بردارند
فرهنگ فارسی عمید
जलता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
জ্বলন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
ลุกเป็นไฟ
دیکشنری فارسی به تایلندی